ماوۍ‌جـان؛
ماوۍ‌جـان؛
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

پایانِ‌يك‌شروع !

روزایی که مدرسه‌ایم رو با تمام وجودم دوست دارم .
چه امتحان داشته باشیم، چه بدون معلم بمونیم . .
هشتصد و ده‌روز خاطره،
هشتصد و ده روز اتفاق‌های ناب و لبخندهای فراموش‌نشدنی
هشتصد و ده روز ناراحتی و شادیِ کنار هم
هشتصد و ده روز تحمّل اذیت‌ کردن‌های من (🕶)
هشتصد و ده روز رفاقت، زندگی کنار هم !🩵🥹
دلتنگ میشم،
دلتنگ وقت‌هایی که وقتی یه نمره خوب میوردیم، خبرخوب بهمون می‌رسید،
یهو خواننده‌ی کلاسمون می‌خوند ( سی دخت هاجرون خودمِ تو گل می‌پلکونوم )
دلتنگِ وقت‌هایی که نمره‌هامون خراب می‌شدهااا... ولی بازم کنار هم بودیم و به‌هم دل‌داری می‌دادیم !
دلتنگِ دعواها و گریه کردنمون شبِ اردو، با گیتار، توی حیاطِ خیس شده از نعمت‌الهی . .
ترسوندن هم دیگه توی راهروهای تاریک با پتو و "پخخ" گفتن‌ها .
و شاید توی کلاس‌ها،
بیشتر دلتنگ کلاس‌های ادبیات می‌شم..
دلتنگِ اون ۱۵ گرفتن‌ها و سخت‌گیری‌هایی که الان می‌فهمیم به سودمون بود
دلتنگِ زنگ‌های انشا و تازه لغت یاد گرفتنِ چندتا بچه‌هامون
دلتنگِ "ها؟" و گیج‌بازی‌های سرکلاسِ بعضی‌هامون وقت درس دادن دستورادبیات‌ها
دلتنگِ خندیدن‌ها و مزه پروندن‌های سر کلاس
حتی دلتنگِ اون هفت هشت جلسه‌ای که برای فیلم تدریس، جد و آبادمون اومدن جلوی چشمامون !😂🤌🏽
و دلتنگِ بغل‌های امیدبخشِ دبیرادبیات‌مون و دعاهای خیری که برامون می‌کرد (((:❤️‍🩹
دلتنگِ همه‌چیز . .
همه چیزهای خوب و بدی که برامون خاطره شد ،
تک‌تک ثانیه‌های با هم بودنمون !🥲✨

و ما می‌مونیم و خاطراتی که ثبت شده گوشه‌ی ذهنمون از هشتصد و ده روز . .
و فکر این‌که... بازم همو می‌بینیم؟
بازم میشه کنار هم باشیم؟


۱۴۰۳.۲.۲۹/ چهارشنبه .

دلتنگمدرسهامتحان
• . یك‌تو‌می‌آیۍ‌هزاران‌دل‌زِمـن‌مے‌رود ؛ 💛
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید