چه زیباست سخن عشق ، لمس کردنش، از تمام وجود فهمیدنش.
می آید و زندگی تو را در دستش می گیرد . گاهی تا به خودت می آیی ، می بینی که، به آسودگی صاحب قلبت شده است .
من نیز ، در غول و زنجیر عشقی آتشین و جانسوز او، حبس شده ام و امان مرا بریده است .
گویا این حبس تمامی ندارد .
به گمانم حبس ابد است. اما هیچ حبس و گرفتاری چون عشق ، برای ما انسان ها شیرین و گوارا نیست.
تو آمدی و صاحب قلبم شدی .
آن قدر عطر عشق و محبتت را ، درون قلب کوچکم پاشیدی . که اکنون، با هر تپش قلبم ، عطر عشق و علاقه تو ، بیش از پیش درون وجودم پخش شده و حالم را ، دگرگون می کند.
در این روز ها، تو در ذهن من جای گرفته ای ، همیشه در فکر و خیال من قدم می زنی . عشقت درون قلبم جوانه زده و روز به روز انگار بیشتر رشد می کند ، بی گمان شاخک های عشق تو قصد کرده است تا فراتر از قلب من عاشق رشد کند
مهربانی ها ، ابراز علاقه و حرف های عاشقانه ات،سبب آبیاری ریشه هایش شده ،محکم و استوار باقی ست.
می خواهم تو مهربانم باشی و من ، مهربانوی تو.
تو به زندگیِ بی رنگ و لعاب من، آمدی و مرا از ویرانی نجات دادی .
با آمدنت ، پازل در هم ریخته زندگی ام را در کنار هم قرار دادی ، و زندگی مرا از نو ساختی .
سوگند می خورم که، زیباترین و چشم نواز ترین پازل دنیا ، هم اکنون زندگی من است.
با آمدن تو، ناخود آگاه اتفاق ها و رویداد های دل نشین و زیبا دومینو وار برایم رخ داد . و پازل زندگی ام با عشق وهمراهی تو ، کنار هم چیده شد.
با ورود تو به داستان و دنیای من، متوجه شدم که، می شود . یکی را دوست داشت ، اما بی دلیل.
هر لحظه نگرانش شد . و به هنگام پگاه که از خواب بیدار شوی و چشمانت را باز کنی . اولین حرفی که به ذهنت می رسد نام او باشد و تنها چیزی که اول صبح به یادت بیاید فقط او باشد ،او . دریغ از اینکه یک ثانیه از ذهنت بیرون رود.
و در هنگام شب که می خواهی چشمانت را ببندی و به خوابی عمیق فرو بروی .تنها با یاد او ، چشمانت را می بندی تا شاید بتوانی با آرامش خیال او بخوابی.
عشق ، حس عجیبی است.
حتی در اکثر اوقات ، او را می خواهی و آن چنان در خیال او غرق می شوی که، تا به خودت می آیی . می نگری که مدت هاست ، از وجود خود غافل شده ای. و از شدت عشق و علاقه فراوان به او، مدت زمان زیادی است . که در دریای خیال یار ، دست و پا می زنی و اکنون در حال غرق شدن هستی.
دریای خیالش نیز، زیبا و مواج است ، هم شیرین و آبی رنگ.
پس از آن ، کم کم متوجه می شوی که، به هنگام غروب که روز فرو می رود . و آسمان شب ، آماده میزبانی از دریا و نباتات و کوه ها می شود .
دل تو نیز، مانند دریا به این وقت از شدت دل تنگی و خواستن یار ، مواج می شود و طوفانی.
در آن لحظه فقط می خواهم . صیادی در دل دریایی من یافت شود ، تا با تور ماهیگیری اش مروارید و ذرات عشق و علاقه یار را، از درون قلبم صید کند . و با خود به هر ناکجا آبادی ببرد .
آخر تو چه کسی بودی که مرا چنان ، دیوانه و مجنون خودت گرداندی.
باور کن ، من از عشق و علاقه زیاد به تو، کم کم رو به نابودی می روم . فقط کمی آرامش می خواهم، اما آن آرامش را نمی یابم.
می دانی چرا؟!
چون ، یقین دارم آن آرامشی را که حرفش را می زنم . فقط و فقط در لحظه وصال، و زندگی در کنار یار و همراه همیشگی ام، به آن آرامش دست خواهم یافت.
با ورود تو ، قاب زندگی ام رنگ و لعابی دیگر به خودش گرفت. و از آن پس، تو شدی نقش و نگار قاب زندگی من.
تو با حضورت و تمام اتفاق های قشنگی که، بدرقه زندگی من کردی .موجب شد که به یک باره ، قاب زندگی من از آن پوچی و سادگی بیرون بیاید و تغییر کند.
و اکنون پویایی و حس زندگی را به رخ می کشد . گویا تصویری زنده است.
با یک نگاه به این قاب ، به حس و حال یک عاشق ، و فروکش شدن این حس ناب در قلب لیلی قصه پی می بری.
و قدم به قدم ، خاطرات با هم بودن را، در هر صفحه از قصه زندگی ات مرور می کنی.
می خواهم برای اولین و آخرین بار ، به همه عاشقان این کره خاکی بگویم.
زندگی و زندگانی ، بدون عشق وجود ندارد . چه لذتش قسمت تو شود ، چه رنج آن در مسیر سرنوشت تو قرار گیرد.
هر دو جانسوز، و در عین حال حسی ناب و شیرین است.
وقتی عاشق شوی ، معشوق آب و غذایت می شود . دوای دردت می شود . مونس شب های تیره و تارَت می شود .
اگر هنوز سر راهت قرار نگرفته، نگو سرنوشتم لابد،این گونه رقم خورده است.
لذت عشق ، در تلاش و تقلی برای به دست آوردن معشوق است.
کسی که، برای عشقش نجنگد .عاشق نیست، فقط تظاهر به عاشق بودن ،می کند.
یک نصیحت از طرف منِ عاشق به شما :《تو فقط یک بار به این دنیا می آیی و فرصت عاشق شدن را داری.》
تا می توانی عاشق شو و عاشقانه عشق بورز ، عشق و علاقه اش را با جان و دل بخر. چون هیچ حسی؛ بهتر از گم شدن در آغوش یار، نیست که نیست.
هیچ حسی در این دنیا ، پاک تر و مقدس تر از عشق ،نیست و پیدا نخواهی کرد.
کفش های پولادین به تن کن و با اراده ، رد پای عشقت را دنبال کن.
قطعا مقصدت، وصال خواهد بود .
از نظر من زیبا ترین ،و با مفهوم ترین، کلمه(واژه) سه حرفی "عشق" است و تمام.
امیدوارم ، تمامی عاشقان و دل دادگان خسته از رنج عشق، به معشوق خود دست یابند.
و قطار زندگی تان، به روی ریل های خوشبختی حرکت کند.
منبع انرژی تان، همواره عشق باشد . و باتری خالیِ دلتان، با عشق ، محبتش و گرمای وجودش ،شارژ شود.
در آخر یک بیت شعر بر اساس توصیف من از عشق و دل باختگی.
تقدیم به همه دل خستگان و عاشقان.
پریشانی و دوستش داری بی دلیل،اما نمیدانی چرا؟!
****
آخر نمیدانی آتش عشق . با شگردش، گرفتار می کند ما را
نویسنده : مائده رضایی
دل نوشته : عشق و حبس
سبک نوشته: ادبی (ژانر ، عاشقانه) تراژدی
#دل نوشته #عشق #ادبی
#حبس #درد و رنج # تلاش برای معشوق
#لیلی و مجنون #خسرو و شیرین #رومئو و ژولیت
#عشاق درام شکسپیر # عشق و حبس
#تراژدی