#یادداشت_فیلم
Paris, Texas 1984
فیلمی از #ویم_وندرس کارگردان آلمانی ست.
شاید به طور خلاصه بتوان گفت فیلم در حال شرح و تبیین تنهایی ست. از آن فیلمهاست که کارگردان سر صبر و حوصله دو ساعت و نیم زمان میخواهد تا یک روایت خطی و بدون پیچیدگی عجیبغریبی را پیش ببرد. فیلم از نمای باز یک صحرا شروع میشود.
دوربین پشت صخره ها حرکت می کند. رنگ زیبای خاک و آسمان و آهنگی که پیشتر شروع شده حال و هوایی شبیه فیلمهای گنگستری دارد. دوربین از صخره آخر که عبور میکند، آن دورتر مردی را در حرکت می بینیم. بعد نمای نزدیکی از یک عقاب که بر صخره ای می نشیند. بعد نمای نزدیک مرد که از دبهای ته مانده آبش را میخورد و به عقاب نگاهی آمیختهی ترس و بیتفاوتی می کند مثل کابویهای فیلمهای وسترن؟! شاید!
دوباره راه می افتد و از دوربین دور میشود...
فیلم به گنگسترها هیچ ربطی ندارد اما به دوئل مرد(تراویس) با خودش و گذشتهاش مرتبط است. دوئلی که ما کل فیلم را باید با طمانینه شاهد آن باشیم تا سرانجام بفهمیم این مرد چرا به بیابان پناه برد؟ و چه تصمیمی برای آینده دارد؟
روال خطی فیلم شاید حوالی دقایق هشتاد_نود کمی خسته کننده شود اما جلوتر که برویم روایت تراویس از گذشتهای که کل فیلم منتظر آن بودیم عطش ما را تا حد زیادی برطرف میکند. کارگردان بدون ساخت کنش و واکنشهای اغراق شده جلوی دوربین، چهل دقیقه پایانی ما را همراه خود می کشاند...
دنیای ساختهی ویم وندرس دنیای قابل احترامی ست. دوربین او جاهایی قرار میگیرد که روان و ساده زندگی را روایت کند. زندگیای که ما خود درآن حضور داریم و شاید یکی از آدمهای دور و برمان همین تروایس باشد...
پایان
#میثم_باجور