در غیاب موسسات افکار سنجی و نظرسنجی مستقل و معتبر در ایران، هر نوع پدیده جمعی را که قابلیت اندازهگیری داشته باشد باید فرصتی برای تحلیل روندها و واکنشهای کلان در جامعه دانست. یکی از این پدیدههای جمعی و سنجش پذیر، کنکور سراسری است. آزمونی که هر ساله تعداد زیادی از جوانها و خانوادههایشان را درگیر میکند و همه در تلاش هستند در آن بهترین نتیجه را کسب کنند.
نمودار زیر نمایی از کنکور سراسری در ده سال اخیر است. در این نمودار، درصد شرکتکنندگان در هر یک از پنج رشته کنکور، شامل ریاضی، تجربی، انسانی، هنر و زبانهای خارجی را میتوان مشاهده کرد.
اما این رفتار جمعی چه چیزهایی درباره جامعه ایرانی به ما میگوید؟
این تفاوت چشمگیر به این معنا است که جامعه تشخیص داده آینده شغلی و مالی در رشتههای ریاضی که عمدتا رشتههای مهندسی است با چالش و سختی همراه است و بر عکس در رشته های تجربی از قبیل پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، و مانند آن میتوان به راحتی و با درآمد بهتر شغل پیدا کرد.
اگر بخواهیم یک مرحله عمیقتر شویم، اقتصاد ایران در ده سال اخیر با کاهش/توقف سرمایهگذاری و رشد صنعتی مواجه بوده است و به همین نسبت، فرصتهای شغلی در رشتههای مرتبط افزایش نداشته است. به عبارت دیگر، جامعه ایرانی تشخیص داده که ایران از یک کشور صنعتی در حال توسعه، دارد به کشوری تبدیل میشود که سن جمعیت بالا میرود و در آن مشاغل خدماتی مخصوصا در حوزه درمان بیشتر میشود.
در نهایت به نظر میرسد برای تحلیلهای دقیقتر باید به دادههای اقتصادی و روندهای اجتماعی هم نگاه کرد. با توجه به رشد زیاد میل به مهاجرت، یکی از روندهای اصلی اثرگذار به کنکور و تحصیل در دانشگاهها در سالهای آتی مهاجرت خواهد بود. علاوه بر این، تاثیر محدودیتها و قوانین دولتی بر انحصار کسب و کارها در بعضی مشاغل مانند پزشکی، وکالت، و داروسازی بر اقبال به سمت این مشاغل و در نتیجه رشتههای دانشگاهی مرتبط با آنها را نباید دست کم گرفت.