شاید اگر کسی بخواهد موقعیتهای شغلی را نام ببرد که سخت میتوان جذبشان کرد از مشاغلی با تخصص و دانش و مهارت بالا اسم ببرد. اما باورش سخت است که جذب نیروی خدماتی یکی از چالشهای عجیب جذب در تجربه من بوده است!
اول از همه افرادی در سطوح پایین کاری به ندرت از پلتفرمهای کاریابی و سایتهای استخدامی استفاده میکنند. به همین دلیل دستیابی به کارجویان این مشاغل در بازار کار سخت است. یکی از راههای دسترسی به این افراد وارد شدن به شبکه ارتباطی آنان است. میتوان به یکی از افراد با تجربه یا با سابقه از این شغل متصل شد و از طریق او به افراد جویای کار دست پیدا کرد. حتی شاید استفاده از رسانههای اطلاعرسانی قدیمی مثل آگهی در روزنامه برای این موقعیت شغلی موثرتر باشد.
مسئله دوم قرار گذاشتن و نیامدن کارجویان این شغل است. بیشترین درصد هماهنگی جلسه و نیامدن را در این موقعیت شغلی دیدهام. بسیاری از کارجویان این حوزه وقتشان در اختیار خودشان نیست و نمیتوانند به جلسه بیایند. بعضیهایشان همیشه ناراضی هستند و دائم در جستجو هستند تا جای بسیار متفاوتی پیدا کنند. برای همین برایشان تغییر شغل اولویت مهمی نیست.
چالش دیگر درباره این افراد پر رنگ بودن بسیار ویژگیهای شخصیتی و رفتاری در جذب است. در مشاغل دیگر همپا با مهارتهای فنی و شغلی باید شایستگیهای رفتاری و شخصیتی را سنجید و همین غربال افراد را آسان میکند. ولی در مشاغل خدماتی ساده، فهم از منش و شخصیت فرد را در یک جلسه یکساعته باید مبنای انتخاب قرار داد و همین درصد خطا را بالا میبرد. برای رفع این چالش میتوان از تستهای شخصیتی، استعلام یا درخواست حسن انجام کار از شرکتهای قبلی استفاده کرد.
مهمترین درس من از مواجهه با این چالشها این بوده که یک روش ثابت و فراگیر برای هر موقعیت شغلی وجود ندارد. ممکن است برای دانشکاران یک روش جواب بدهد و برای کارگران روش دیگری. فهم این تفاوتهای ظریف به جذب مناسبترین فرد در هر موقعیت شغلی کمک میکند.