امید
امید
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

اول مهر و مدرسه / نون و پنیر و غصه


تا که پامو گذاشتم توی مدرسه

قبل از آشنایی با درس و هندسه

توی خیال خودم وسط ترس و شادی

معلم اومد کنارم با خنده و شادی

پرسید می‌خوای در آینده چه‌کاره بشی؟

اومدی مدرسه که آخرش مثل کی بشی؟

منم که هوش و حواسم سر جاش نبود

می‌خواستم گریه کنم اما این جا جاش نبود

گفتم اگه خلبان نشد پلیس میشم

یا که دکتر و معلم و رئیس میشم

من که نمی‌دونستم شغل چیه کار چیه

شغل‌هایی که نمی‌شناختم اسمش چیه

از دست این معلم با طرح سوالش

ذهنم رو مشغول کرد با این سوالش

اول به من بگو شغل چیه؟

فرق پلیس با شاطر چیه؟

آرزو و استعداد و هدف چیه؟

تازه بفهمم معنی این حرف چیه

بگذریم از روز اول و ماجراهاش

بریم سراغ روز بعد و خاطره‌هاش

دوران ابتدایی پنج ساله بود یادش بخیر

معلم کلاس اول سی ساله بود یادش بخیر

معلم از ما فقط بیست می‌خواست

ناظم مدرسه فرمان ایست می‌داد

همه به صف از جلو نظام خبردار

دستا به پشت سرتو پایین نگه‌ دار

خط‌کش و چوب و شلنگ

خوش به حال بچه‌های زرنگ

نمره‌ی بیست یعنی تو بهترینی

دروغ نگم فرشته‌ی روی زمینی

هر کی رفته باشه می‌دونه چه سخته

وقتی معلم بهت میگه بیا پای تخته

صدای زنگ خونه و تموم شدن کلاس

اون موقع یکی از بهترین آرزوهاس

چقدر نوشتیم از روی هر درس

به خاطر یه اشتباه از روی ترس

جدول ضرب و ساعت و دقیقه

نگم براتون از پاک‌کن‌های عتیقه

دوران ابتدایی رسید به پایان

دوران راهنمایی شد نمایان

سه ساله بود دوران راهنمایی

خانم معلم عزیزم الان کجایی

معلم‌ها همه از دم مرد بودند

گرچه بعضی‌هاشون نامرد بودند

اخم و تشر سیلی‌های ناگهانی

از دست این معلمای عصبانی

ورزش و تفریح و نقاشی

چه حالی چه حسی چه آرامشی

هر چی که کوه بود توی دنیا

با اسم سیاره‌های توی ثریا

با تاریخ جنگ و تولد اماما

با فرمولای ریاضی و معما

حفظ کردیم بی چون و چرا

هنوز هم نمی‌دونم برای چی چرا

تموم شد اون سه ساله راهنمایی

با یک سری معلمای اشتباهی

بزرگ شدیم دیگه حالا

باید بریم کلاس بالا

حالا می‌گفتند به ما دبیرستانی

می‌خوان بسازن برامون چه داستانی

سال اول شد تموم با یک اشاره

پسرا می‌رفتن دنبال یک ستاره

انسانی و تجربی و ریاضی

نبود به این رشته‌ها نیازی

فنی‌حرفه‌ای و کاردانش

کمتر بگو به ما از دانش

منم شدم شاگرد علوم انسانی

مجبور شدم چون نداشتم زمانی

تموم شد درسامون و رسیدیم به سن قانونی

حواست باشه باید بری دانشگاه جا نمونی

روزای پشت کنکوری و مشاوره‌های زورکی

اون همه تست و آزمون‌های کشککی

قرار بود که با سواد بشیم

برای خودمون کسی بشیم

سوادمون به کارمون نیومد

درسای معلم به دردمون نیومد

مدرک و نمره و تقدیر نامه

اعتباری نداشت بدون نامه

تموم شد اون روزا و اون مدرسه‌ها

شاید باور نکنه نسل بعدی این قصه‌ها

خبر ندارم این روزها از درس و مشق‌

از اون همه تکلیف و سرمشق

اما میگن درسا شده همه سیاسی

یه فکری باید کرد درست و اساسی

به جای این همه شعارهای سیاسی

یه کم بگو شعرهای احساسی

تموم درسا تنظیم شده برای سیاست

که یک نفر میخواد برسه به ریاست

قبل از این که بگی از جامعه‌شناسی

صحبت کن از مردم و انسان‌شناسی

قصه و حرف و خاطره تموم شد

پشت نیمکتای چوبی عمرم حروم شد.


مدرسهمشقدرستکلیفتنبیه
روزنامه‌نگاری خوندم اما روزنامه‌نگار نشدم / کتاب خوندم اما نویسنده نشدم/شعر خوندم اما شاعر نشدم/ فعلا سرگردان و ماجراجو شدم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید