تا حالا شده یه موضوعی برای یه مدت نسبتا طولانی ذهنتون رو درگیر خودش کنه؟
الان چند ماهه که من درگیری ذهنی با یک عدد پیدا کردم. شاید هم اون عدد با من درگیری پیدا کرده، نمیدونم.
یک عدد که معمولا روزی چند بار در موقعیتهای مختلف جلوی چشم من ظاهر میشه. وقتایی هم که میخوام ازش فرار کنم باز یه جوری خودش رو به من نشون میده. نمیدونم چی از ذهن من میخواد.
متاسفانه الانم که دیدم تعداد دنبال کنندگان و دنبال شوندگانم توی ویرگول هم روی همین عدد ثابت مونده. درسته دنبال کنندگانم رو خودم انتخاب کردم اما حواسم به تعدادشون خیلی نبود و دنبال شوندگانم رو هم خودم انتخاب نکردم و این که اونایی که دنبال شوندگانم هستند همشون همونایی نیستند که منم دنبال کنندگانشون باشم بعضیهاشون مشترکند ولی بعضیهاشون نه.
بله عدد 59
عدد 59 همیشه و همه جا جلوی چشمان من ظاهر میشود.
پلاک ماشین جلویی 59 است.
بیشتر مواقعی که ساعت را نگاه میکنم دقیقهی 59 را نشانم میدهد.
تعداد کلماتی که تایپ می کنم به 59 می رسد.
دو رقم آخر پیامک بانک عدد 59 است.
عدد 59 داخل رمز پویا هم خودش را میگنجاند.
مدت زمان تماسهایم عدد 59 را نشان میدهد.
صفحهی 59 یکی از فصلهای کتاب تمام یا آغاز میشود.
چشمم به پلاک خانه یا مغازهای میافتد و بله عدد 59 است.
خوشبختانه شماره کفشم 59 نیست.
ثانیه 59 به پشت چراغ قرمز میرسم.
در برخی از شماره تلفنها هم نفوذ کرده است.
عدد 59 نمایانگر چیست که هر چه بیشتر از او فرار میکنم بیشتر خودش را به من نشان میدهد؟ آیا ممکن است نشان از تعداد سالهای عمر یکی از نزدیکانم یا خودم باشد؟ آیا مربوط به سن و سال میشود؟ آیا کائنات و دنیا میخواهند چیزی را به من بفهمانند؟
آیا 59 عددی بد یمن و شوم برای من است؟ یا عددی خوش یمن و مبارک؟ شاید در 59 سالگی صاحب کسب و کاری موفق شوم. شاید در 59 سالگی ازدواج کنم یا صاحب فرزند شوم. شاید در 59 سالگی مشهور و محبوب شوم.
همه چیز را فقط به سن ربط میدهم. آیا ممکن است 59 عددی باشد بی ربط به سن و سال؟ مثلا 59 میلیارد تومان؟ یا 59 روز تا خوشبختی؟ یا وزن ایده آلم 59 کیلو باشد. 59 روز دور دنیا چطور است؟ 59 کتاب باید بخوانم یا 59 کتاب باید بنویسم؟ شاید 59 پله تا موفقیت و پیروزی مانده است؟
عدد 59 از من چه می خواهد؟ سال 1359چه اتفاقاتی افتاد؟ شاید برپایی و تداوم حکومت فعلی 59 سال باشد. شاید سال 1459 اتفاقی بزرگ بیفتد. یا سال 2059.
کسی چه میداند شاید من دیوانه شدهام و درگیری ذهنی با یک عددی پیدا کردهام. عدد 59 روزی چند بار خودش را به هر طریقی که شده به من نشان میدهد و یادآوری میکند تا فراموشش نکنم و ازش دوری نکنم.
و شاید همه اینها تخیلات و خرافاتی بیش نباشد و من خودم ذهن خودم را درگیر این موضوع بی اهمیت کردهام. به هر حال گاهی اوقات از دیدن عدد 59 در هر جا و هر مکانی وحشت زده میشوم و کسی از این وحشت و هراس درونی من خبر ندارد.
چه بیخیالش بشم و چه ذهنم رو درگیرش کنم، در هر صورت اون خودش رو به من تحمیل میکنه و نمیدونم تا کی میخواد به این کارش ادامه بده و چه چیزی از من میخواد. ولی گاهی خیلی باهاش درگیر میشم توی ذهنم و میخوام بزنمش یا باهاش صحبت کنم. اینم یکی از درگیریهای ذهنی منه دست خودم نیست که.
گفتم کمی از این عدد که مرا بازیچهی دست خودش کرده بنویسم شاید رازش را برملا کند و بگوید.
به هر حال عدد 59 ذهن مرا اسیر خودش کرده است. شاید این یک طلسمی باشد که هر 59 هزار سال یک بار روی 59 نفر از آدمیان کره زمین، اتفاق میفتد اما راه باطل کردنش چه چیزی می تواند باشد؟ آن 59 نفر دیگر اکنون کجا هستند و چه میکنند؟
راستی تعداد کلمات این پست هم دقیقا 659 کاراکتر شد. عجیب نیست؟