این تصویر دیوار پشتی مدرسهی آزادگان است. من دورهی راهنمایی را اینجا درس خواندهام. مدرسهای در منطقه ۱۶ تهران. چه روزهایی داشتیم آن روزها و نمیدانستیم مسئولان مدرسه چه قرنطینهای برایمان درست کردهاند.
اولین شراکت تجاری من هم مربوط به همین روزهای #چهارشنبهسوری میشود.
به دلیل نزدیکی مغازهی پدرم به چهار راه مولوی، مرکز پخش لوازم آتشبازی و ترقه من دسترسی به منابع خوبی داشتم.
از آنجا تیانتی میکیماوس میگرفتم بوکسی و با بهنام سیفی تقسیم میکردیم در محلهمان خرده فروشی میکردیم.
به واسطه این کار و کاسبی، ترقههای خودمان تقریبا رایگان میافتاد و سودمان را در این روز میترکاندیم و دود میکردیم و میفرستادیم هوا.
این #خاطرات مربوط میشود به دورهی دبستان و عکس من را یاد آن روزها انداخت.
#خاطره #خاطرهبازی #آتشبازی #نوشتن
پینوشت: این پست را به عنوان اولین پستم در ویرگول انتخاب کردم، چون آخرین نوشتهام بود و آن را روز چهارشنبهسوری سال 97 نوشته بودم. اما با خودم قرار گذاشتهام که بیشتر بنویسم. از این جهت ویرگول فضای مناسبی خواهد بود برای من و احتمالا سال 98 بیشتر از آن استفاده خواهم کرد.
نظر شما درباره این نوشته چه بود؟ شما اولین شراکت تجاری خود را در چه سنی شروع کردید؟