مهدی گوهری
مهدی گوهری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

منم سوگواری ز ایران زمین؛ در ستایش قرآن ایرانیان

به نظر اگر تمام دستاورد ادبی یک قرن اخیر ایران (که اتفاقاً کم هم نیست) چه در شعر، چه داستان، چه نمایشنامه و چه در رمان را در یک کفه ترازو قرار دهیم و در کفۀ دیگر آن شاهنامه را قرار دهیم، شاهنامه به تنهایی از کل دستاورد ادبی یک قرن اخیر ایران وزن به مراتب سنگین‌تری دارد. ولیکن چه می‌توان گفت که در تاریخ ناسپاس‌مان و در میان همین چهره های ادبی معاصرمان بودند کسانی که با چاپ چند دفتر شعری و چند داستان کوتاه دچار چنان توهم خودبزرگ بینی شده بودند که فردوسی و شاهنامه را مورد تمسخر قرار می‌دادند. یکی او را "آسید ابوالقاسم" و مدیحه سرای شاهان و جباران و اشراف تاریخ می‌نامید و دیگری او را روستایی روزمزدی که نظم سرایی می‌کرد و چیز چندانی از شاعری نمی‌دانست. اما گذر زمان بزرگترین ملاک سنجش اثر هنری است و گذشت زمان نشان خواهد داد که یک یا چند قرن دیگر نگاه مردم به داستان کوتاه های فلان نویسنده قرن بیستم ایران (و می‌دانیم که امروز با اینکه هنوز نیم قرن از حیات ادبی و هنری ایشان نمی‌گذرد، شاید کمتر از یک دهم درصد جامعه هم نام داستان های ایشان را شنیده یا خوانده باشد) و یا اشعار فلان شاعر چه شرایطی خواهد داشت و شاهنامه در چه جایگاهی خواهد بود.

شاهنامه امتحان بزرگ‌اش را پس داده است و در طول حیات هزارسالۀ خود از طوفان‌های سهمگینی چون بلای تازی و غُز و مغول و تیمور و... در امان مانده و سرفرازانه به امروز ما رسیده است. طی حیات هزار سال‌اش سینه به سینه و دست به دست در میان روان‌های پاکیزه و زیبایی جوی ایرانیان حفظ شده و هنوز که هنوز است روشنی بخش دل‌هایی است که در پس آینه غبار گرفتۀ این سرزمین چیزی درخشان و روحی غنی و زیبا را مشاهده می‌کنند.
به آسانی می‌توان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونه‌ای که هست نبود؛ مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلغزد، یک دست نامرئی زیر بالش را می‌گرفت و آن دست شاهنامه بود؛ در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانی ها و بعد فشار استعمار غرب.

اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، می‌بینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد. کتابِ زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه می‌شود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده می‌کند. کتاب فردوسی اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین کتابی است که تا کنون در زبان فارسی نوشته شده است. آن هم به زبانی که به قول نظامی عروضی "سخن را به آسمن علّیین برد". گذشته از این، خود او در زندگی‌ای که داشته است، پارساترین سخن سرای ایرانی است. ضیاء‌الدین ابن اثیر ادیب مشهور عرب در قرن هفتم هجری قمری نیز می‌گوید "شاهنامه قرآن ایرانیان است و امروز که از هم‌گسیختگی اجتماعی در ایران فراگیر شده است، تنها و تنها کتابی که می‌تواند همبستگی اجتماعی را در ورای قوم‌ها و زبان‌ها و عقاید مختلف در محدودۀ قلمرو ایران تقویت کند، شاهنامه است". به تعبیری دیگر شاهنامه سر های به زیر افکنده ایرانیان از پی شکست های مداوم از بیابانگردان و تازیان را دوباره بلند کرد و به آن‌ها اعتماد به نفسی دوباره بخشید تا در میدانی به دور از دریدن و کشتن، قدرت و توانایی خویش را نشان دهند. شاهنامه التیامی برای دل‌های زخم خورده و سوگوار ایرانیان بود که در تاریخ غمبارشان چیزی جز شکست و رنج نصیب‌شان نبوده است و از مجموع این جهات است که اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگترین آنهاست، بی تردید خواهم گفت: فردوسی.

برای ما افتخار کوچکی نیست که در آب و خاکی زندگی می‌کنیم که انسان های شاهنامه در آن زیسته و مرده‌اند، و همین هزار سال پیش کسی چون ابوالقاسم فردوسی در آن زیست و مُرد. وقتی نگاه به عقب برمیگردانیم باید به فکر فرو رویم و با خود بگوییم: ما کم مردمی نبوده‌ایم!

ایرانابوالقاسم فردوسیشاهنامهداستان کوتاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید