مهدی گوهری
مهدی گوهری
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

یک نفر باید از آن طرف خبری بدهد

زندگی انسان غرق در انتظار است. ما تقریباً همه عمرمان را با انتظار کشیدن می‌گذرانیم. تابستان‌ها دلمان برای ریختن برگ‌های نارنجی تنگ می‌شود و پاییز از گرفتگی و تیرگی روزها خسته می‌شویم و دلمان برف می‌خواهد و زمستان‌ها آه می‌کشیم که مُردیم از این همه سرما و منتظر بهار می‌مانیم و بهار در جستجوی تابستانیم. در روزهای بچگی انتظار بزرگ شدن را می‌کشیم. می‌خواهیم بزرگ شویم و به مدرسه برویم. در نوجوانی انتظار می‌کشیم تا زودتر جوان شویم؛ یک آدم بزرگ واقعی. روزهای دانشجویی در انتظار روز فارغ التحصیلی هستیم. سر کار که می‌رویم، تند تند ساعت را نگاه می‌کنیم و انتظار رسیدن ساعتِ خاصِ رهایی را می‌کشیم. از روز شنبه منتظر رسیدن پنجشنبه‌ایم. اواخر اسفند برای رسیدن عید انتظار می‌کشیم و چند روز بعد خسته از تعطیلات، منتظر روزی جدید و پر هیجان می‌مانیم. در روزهای غم و ناخوشی منتظر رسیدن روزهای خوبیم و در روزهای خوب، توقع رسیدن روزی بهتر را داریم.

ما انتظار می‌کشیم تا نیمۀ گمشده‌مان پیدایمان کند. انتظار می‌کشیم تا کسی عاشقمان شود و عاشقش شویم و خانه‌ای از آن خود بسازیم. 9 ماه انتظار می‌کشیم تا فرزندمان به دنیا بیاید. 40 روز منتظر می‌مانیم تا جیغ و بی‌خوابی نوزادمان تمام شود. 3 ماه دیگر منتظر می‌مانیم تا نوزاد جان بگیرد و دست از عروسک بودن بر دارد. باز انتظار و انتظار تا فرزندمان راه برود، حرف بزند، دوست پیدا کند، عددها را پشت هم بشمارد، بزرگ شود، به مهدکودک برود. بعد انتظار می‌کشیم تا زودتر مستقل شود.

انتظار می‌کشیم تا به ما پیشنهاد جدید کاری داده شود، انتظار می‌کشیم تا خانه‌مان به فروش برود، انتظار می‌کشیم تا خانه جدیدی که طالبش هستیم خالی شود، انتظار می‌کشیم تا خرابی‌ها تعمیر شود و رنگ روی کثیفی‌ها را بپوشاند، انتظار می‌کشیم تا دانه‌هایی که تازه کاشتیم جوانه بزند، انتظار می‌کشیم تا ترک خوردگی زانویمان جوش بخورد، انتظار می‌کشیم تا جواب آزمایش‌مان بیاید.

ما هر روز انتظار می‌کشیم. هر روز انتظار می‌کشیم تا حالمان بهتر شود، هوا خنک‌تر شود، ترافیک کمتر و خیابان خلوت‌تر شود. بالای سر کِتری منتظر می‌مانیم تا آب بجوشد، بالای سر ماهیتابه منتظر می‌مانیم تا سیب زمینی‌ها سرخ شوند و جان بگیرند، کنار پریز برق منتظر می‌مانیم تا موبایل‌مان شارژ شود، موبایل در دست منتظر می‌مانیم تا زنگ بزند. منتظر می‌مانیم تا نشانه‌ای از او ببینیم. تصویری، پیامی، صدایی.

ما همه عمر انتظار می‌کشیم. از یک جایی به بعد هم منتظر مرگ می‌مانیم. هر روز صبح توی آینه به صورت پیرمان نگاه می‌کنیم و می‌گوییم شاید امروز روز آخر باشد. دراز می‌کشیم روی تخت و منتظر می‌مانیم. مرگ هم که سراغمان بیاید حتماً منتظر می‌مانیم تا زودتر تمام شود، دردها زودتر به پایان برسند و زودتر همه چیز به سمت خاموشی برود. بعد از آن انتظار کشیدن تمام می‌شود؟ نمی‌دانم. یک نفر باید از آن طرف خبری بدهد!

انتظارزمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید