ویرگول
ورودثبت نام
Mehdi10
Mehdi10
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

الاغی که خاطراتش را نوشت


تصور اینکه وقتی یه گوسفند بهت زل زده داره به چی فکر میکنه و چی تو مغزش میگذره ممکنه خنده دار باشه.
تصور اینکه وقتی یه گوسفند بهت زل زده داره به چی فکر میکنه و چی تو مغزش میگذره ممکنه خنده دار باشه.


اما وقتی نویسنده‌ای همین موضوع رو برای نوشتن انتخاب میکنه و دنیا رو از نگاه یک الاغ بر رای ما به تصویر میکشه یه دنیایی رو روبروی ما قرار داده که احتمالا زیاد بهش فکر نکردیم.

واقعا درک حیوانات از اتفاقات پیرامون خودشون در چه حده؟
آیا همونطوری که ما به حیوانات‌مون عشق می‌ورزیم و دوست‌شون داریم اونها هم ما رو جزئی از خانواده و زندگی‌شون میدونن؟
زمانی که خودم مرغ و خروس داشتم محبت ورزی و محبت پذیری اونها رو به چشم خودم دیدم.
می‌رفتم یه گوشه می‌نشستم و دستهام رو بالا میبردم
مرغ و خروسهام سریع میدویدن خودشون رو میچسبوندن تو بغل من
با اینکه از لحاظ یادگیری مرغ و خروس از ضعیف‌ترین حیوونا هستن.
شاید خوندن یک کتابی مثل #خاطرات_یک_الاغ بتونه دید ما و به تبع اون رفتار ما با حیوونا و طبیعت رو تغییر بده
‌ توی این کتاب میخونیم جایی که الاغا میتونن مثل ما آدما لج کنن یا برای جلب محبت خودشون رو به مرضی بزنن

وقتی خواستی سنگ به سمت سگی پرتاب کنی موجود زنده و کاملا فهیمیده‌ای رو میبینی که زشتی رفتار تو درک می‌کنه و داره به زبون خودش سرزنشت میکنه.
آره کمکت میکنه زبون حیوونا رو بهتر بفهمی بشر

داستانحقوق حیواناتدامداریرمان خارجیمحیط زیست
لبخند بزن ... خیره شو ... و بگو... خودشه mirandez_1817تل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید