بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم، میخوام اینجا شروع به نوشتن کنم .
کلنجار رفتنم از این بابته که به خودم میگم چرا باید اینجا بنویسم؟ چرا روی کاغذ برای خودم ننویسم؟
میدونید آخه جدیدا نسبت به شبکههای اجتماعی جبهه گرفتم. یکی از دلایلش اینه که احساس میکنم اکثر اوقات ما در اینجور فضاها به دنبال تایید شدنیم. به احتمال زیاد 99.99 درصدمون میگیم که: «نههههه مگه ما عقده داریم» ؟؟
جوابش اینه که داریم اما خب نسبت بهش آگاه نیستیم. کودکی اکثر ما با لحظاتی سپری شده که نیاز به تایید شدن داشتیم اما اینطور نشده و در بزرگسالی به طُرُق مختلف و البته ناآگاهانه در صدد برطرف کردن این نیاز برمیایم. حالا بحث رو به بیراهه نبرم. ( من متخصص این کارم )
یکی دیگه از دلایلم اینه که تو این فضاها همش باید با آتشفشانی از نظرات آدما (اونم اکثرا سطحی) راجع به موضوعات مختلف روبهرو بشم که هیچ اطلاعاتی راجع بهش ندارن و خودخوری کنم که وااای اینا چقدر ساده نگاه میکنن.
اما خب به خودم گفتم مثلا هم که نیاز به دیده شدن یا تایید شدن داشته باشی. خب که چی؟؟ این یه حسه که وجود داره. حالا که بهش آگاهی داری میتونی سعی کنی میانه روی کنی.
دیدم باز هم دارم مثل همیشه برای انجام یک کار کلی تعلل میکنم.الکی تحلیل میکنم.انگار میخوام تصمیم سیاسی بگیرم که همه جوانب رو میسنجم.
اینجا بود که به اون قسمت وراج و تحلیل گر مغزم گفتم خفه شو. مینویسم تا نوشته باشم.همون کاری که چند وقته تو فکرشم.اگر از اینجا خوشم نیومد،میرم روی همون کاغذ مینویسم. تمام.
جدا از این، دوست دارم خیلی چیزها که از مغزم رد میشه رو با بعضی ها به اشتراک بزارم.
اوفففففففف!!!!!بالاخره نوشتم.