مهدی بردبار
مهدی بردبار
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

واسه آدمای خوب که اتفاق بدی رخ نمیده!


گاهی درد و رنجی که در زندگی متحمل میشیم، بیش از اون که به اتفاقات بیرونی مربوط باشه، به طرز فکر و برداشت ما از شرایط و جایگاه ما در زندگی، و همین طور باورهای خرافی و سطحی ما درباره زندگی مربوط میشه.

یکی از باورهای اشتباه بعضی از ما آدما در زندگی، اینه که فکر میکنیم اگه انسان خوبی باشیم و کارهای خوب بکنیم هرگز اتفاق بدی واسه ما رخ نمیده.

شاید دیده باشی و یا تجربه کردی باشی که وقتی اتفاق تلخی رخ میده آدم با این سوال روبرو میشه که چرا برای من اتفاق افتاد؟ من که همیشه انسان خوبی بودم و به بقیه کمک کردم و...

باید بهت گوشزد کنم این باور(شاید بهتر باشه بگیم خوش باوری) خیلی سمی و خطرناکه. این باور باعث میشه ما کسایی که اتفاقی بدی واسشون میفته رو خطاکار و انسان بدی میدونیم.

پس در صورتی که اتفاق بدی واست پیش بیاد نه تنها تو باید شرایط سخت بیرونی رو تحمل کنی، بلکه با فروپاشی نظام اعتقادی درونی خودت هم مواجه میشی. یعنی طبق نظام اعتقادی تو چون واست اتفاق بدی رخ داده یعنی انسان خوبی نبودی!

اون وقت یکی از چیزهایی که در حین شرایط دشوار فشار مضاعفی به ما وارد میکنه جستجو توی ریز کارهامون هست تا اشتباهاتی که داشتیم و ما رو شایسته همچین مشکلی کرده رو پیدا کنیم.

پس کوچکترین اتفاقا رو مرور میکنیم و خطاها و اشتباهاتمون رو به یاد میاریم و خودمون رو سرزنش میکنیم. و یا شروع به گله و شکایت از زندگی و عدم وجود عدالت میکنیم.

این طرز فکر از این جهت غلطه که ما عنصر شانس و تقدیر رو شرطی میدونیم. یعنی به این حرف اعتقاد داریم که کارهایی میشه کرد که احتمال وقوع حوادث بد و به قول معروف بد بیاری رو کم میکنه.

متاسفانه باید بهت بگم که زندگی پر از اتفاقای ناراحت کننده و ناامید کننده است و هیچ تعهدی مبنی بر عدم ناکامی هم به ما داده نشده.


پس این باور سمی و خطرناک، باعث میشه ما مدتی طولانی با حادثه درگیر بشیم و اونو نپذیریم. و همین طور خودمون و دیگران رو مقصر بدونیم و در آخر به سرخوردگی و افسردگی برسیم.

آگاهی به اینکه "یه انسان با کارهاش فقط بخشی از آینده رو میتونه تعیین میکنه و بخش زیادیش به شانس، اتفاقات طبیعت و جهان هستی و البته رفتار دیگر انسان ها بستگی داره"، خیلی اساسی و مهمه.

وقتی درگیر شرایط سختی میشیم، بیش از هر چیز قبول اینکه اتفاق بدی رخ داده، ما در معرض حادثه خطرناک و تلخی قرار گرفتیم و این هم بخشی از تجربه زندگی هست، میتونه تسکین بخش باشه.

پس بدون تعبیر و تفسیر، و بدون ملامت و تحقیر خودمون و دیگران، باید مسئولیت پذیر باشیم و شرایط رو بپذیریم.

و بعد از این پذیرفتن هست که میتونیم قدم بعدی رو برداریم و برای یافتن راه حل و یا تحمل اون درد و رنج اقدام کنیم.

میگن سریع ترین راه برای رد شدن از جایی، گذشتن از وسط اونه. پس وقتی راه حل و چاره ای برای بهبود شرایط نیست و تو ناگزیری مدتی رو با رنج و درد سر کنی، بهترین کار رد شدن از وسط اون درده. نه تلاش برای دور زدن و پناه بردن به انکار و یا سرزنش دیگران.

زمانی که بدون گله و شکایت و قضاوت، مشکل رو بپذیریم، ازش بیشترین درس رو بگیریم و اونو پشت سر بذاریم، پروسه بازگشت به شرایط نرمال شروع میشه.

اما هر چه بیشتر با خودمون کلنجار بریم و شرایط رو قبول نکنیم و یا فقط دیگران رو مقصر بدونیم و مسئولیت پذیر نباشیم و یا به عقاید و باورهای غلط پناه ببریم، این فرایند به تعویق میفته.

و البته این پروسه دردناک و طاقت فرساست اما تنها راه عبور مطمئن از دشواری های زندگی معمولی ما آدماست.

زندگیباورپذیرفتن
سلام. من یک پرستارم که گاهی مینویسم و گاهی عکس میگیرم. mehdiii.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید