داستان کوتاه "عصر خاکستری یک روز زمستانی" روی صندلی ماشین لم داده ام. سرم را کمی به راست چرخانده ام. و به مناظر اطراف نگاه می کنم. با سرعت رانندگی می کند. انگار دارم فیلمی با دور
چرا آرزوی تکرار دوران کودکی را داریم؟ دوران کودکی چه ویژگی ها و کیفیت هایی داره که ما آدم ها اون روزها رو آرزو می کنیم؟ در این مقاله 5 ویژگی اصلی دوران کودکی بررسی شده ...
عکس "پنجره آبی" این عکس برای من تداعی گر حس خونه، آرامش، فراغت و همین طور امنیته. این عکس رو چند وقت پیش در روستای کندوان گرفتم.
داستان کوتاه "پیشبینی چند روز بارانی" لباس می پوشم. کوله پشتی ام را روی شانه ام می اندازم، گوشی و سیگار و فندک را در جیب کاپشنم می گذارم و از خانه خارج می شوم. توی راهرو دکمه...
داستان کوتاه "بهم ریختگی" حالا هم که او دیر کرده، یکی دیگر از عصرهای بارانی است. دریا خشمگین و کف آلود خود را به ساحل می کوبد. اما دردش را من در سرم حس می کنم.
داستان کوتاه "همبازی" دیر آمده بود. کلی توی باران معطل شدم. حتی معذرت خواهی هم نکرد. مجبور شدم خودم با او تماس بگیرم و مسیر را راهنماییش کنم. وقتی هم گفتم
ماجرای سینما و حالِ بدِ ما باید این رو بفهمیم و باور بکنیم که ذهن، سکوت و آرامشی هست که بین فکرهای مختلف که توی ذهن ما جرقه میزنن وجود داره.
ماجرای وقتی که حالم گرفته بود حالم گرفته بود. اتفاقای بد و تلخ یکی پشت دیگری. حس کسی رو داشتم که بلای خیلی غیرمنصفانه ای سرش اومده.
واسه آدمای خوب که اتفاق بدی رخ نمیده! گاهی درد و رنجی که در زندگی متحمل میشیم، بیش از اون که به اتفاقات بیرونی مربوط باشه، به طرز فکر و برداشت ما از شرایط و جایگاه ما در زندگی..…
ماجرای نوازنده و مخاطبان ناشنوا آیا نوازنده از تشویق بلند حضار مسرور می شود اگر بداند، به جز یکی دو نفر، همه ی مخاطبانش ناشنوا هستند؟