يکي از چالشهایی که هميشه با اون درگير بودهام«بیانگيزگی» بوده.
شب، آلارم گوشی را تنظيم کرده و به اميد فردایی بهتر،غرق در خواب... (همزمان با پخش یک موسیقیِ مذخرف)
صبح شد!
اولين آلارمِ ساعتِ هفتِ صبح، صبح را هم بیدار کرد...
با گوشهٔ یک چشم، با اخمهایی شبیه عدد هفت، آلارم را خَفه کردم.
مگر این آلارم، آدم را وِل میکند؟
پنج دقیقه بعد، دوباره. پنج دقیقه بعد، دوباره، پنج دقیقه بعد...
الان ساعت ده صبحه.
شما با بیانگیزهترین و بیهدفترین انسانِ روی زمین طرف هستید! به همراه یک روز خستهکننده و بیفایدهٔ دیگر...
وقتی هیچ انگیزه و هدفی وجود نداشته باشه، زندگی معنای خودش رو برای ما تا حد زیادی از دست میده.
به این اعتقاد دارم که، این خود ما هستیم که میتوانیم عاملی برای پیشرفت و پسرفت شویم. نه آدما، نه دولت، نه سازمان، نه من، نه او، نه آن، نه...
محیطِ پیرامون، قطعاً تاثیرگذاره. شرایط، قطعاً تاثیرگذاره.
ولی سؤال اینه که، آیا ما به عنوان یک انسان قدرت انتخاب داریم یا خیر!؟
اگر جواب بلی است. پس میشود محیط و شرایط خودمان را تغییر دهیم.
به قول دوستی که میگفت:
نشد نداره...
تصمیم گرفتم که یک هدف، یک دلیل پیدا کنم برای ادامه. هدف، تزریق کنندهٔ امید است و انگیزه برای رسیدن به آن.
هدف، ممکن است هر چیزی باشد، خواندن یک کتاب، خریدن یک گوشی یا لپتاپ، رفتن به یک دانشگاه، متخصص شدن در یک شغل، رسیدن به معشوقه و...
اين انگيزه دادن، بسیار وابسته است به روش فکر کردن ما، طرز نگاه ما به زندگی، جهانبینی ما.
میتوان عینک دودی را برای تماشای زندگی انتخاب کرد و همه چیز را تاریک دید. و یا میتوان عینکی زد که با آن شفافتر، زیباتر، صحیحتر و واقعبینانهتر دید.
میتوان یک مودِ غمگینِ همیشگی به دلیل گذشتهٔ فُت شده یا هر دلیل مذخرف دیگهای داشت، یک آهنگ مذخرف گوش داد، یک فیلم مذخرف دید، با دوستهای مذخرف پِلِکید، حرفهای مذخرف شنید، حرفهای مذخرف زد و یک زندگی مذخرف داشت. و یا میتوان عادت گوش کردن به پادکست، موسیقیهای زیبا و انگیزهدهنده، فیلمهای خوب، کتاب خواندن و مطالعه، ورزش، تفکر، توسعه فردی و... را در خود پرورش داد.
شما چطور به خود انگيزه میدهید؟
از اینجا هم میتوانید بخوانید.