گلاویز شدن با این سوال کار سختی است، ولی اجتنابناپذیر است. این پرسشها: خب این زندگی دقیقا چیست و ما اینجا چهکار میکنیم؟ و اصلا چرا زندگی میکنیم؟ پرسشهاییاند مردافکن!
گشتن در پی معنا در ذات و طبیعت زندگی به بیراهه رفتن است، چون هیچ معنایی در طبیعت وجود ندارد. چرا؟ چون اساسا «معنی» ساختی انسانی است. درست مثل همین گوشی که دستتان است.
این گوشی در طبیعت نه وجود داشته و نه کاربردی دارد. تنها انسان است که قادر به درک و استفاده از آن است. معنی هم اینطور چیزی است. معنی برای انسان حکم یک ابزار را دارد که بتواند بهتر بقایش را تضمین کند. مثل تمام ابزارهای فیزیکی و ذهنی که انسان ساخته.
اگر سریال True Detective را دیده باشید، متیو مک کانهی در این مورد میگوید:
فکر میکنم خودآگاهی انسان اشتباهی تراژیک در روند تکامل بود. ما زیادی خودآگاه شدیم. طبیعت جنبهای از طبیعت را بهوجود آورد، مستقل از خودش. بنا بر قانون طبیعت، ما موجوداتی هستیم که نباید زندگی میکردیم.
حالا این معنی چطور به دست میآید؟
یکی از بهترین راهها برای ساخت ابزار معنی «حل مسئله» است. حل مسئله از میوهی خوب خریدن شروع میشود تا برسد به انتخاب شریک زندگی. در واقع، هر لحظه از زندگی گامی است در جهت حل یک مسئله. حل مسئله است که معنی زندگی را میسازد. چرا؟
چون اگر میوهی خوب بخرید و شریک زندگیتان را دقیق انتخاب کنید احتمالا کیفیت زندگیتان بهتر میشود. وقتی کیفیت زندگی بهتر شد، حتی در حد خریدن یک میوه، فشار بسیار زیادی از ذهن برداشته میشود و اینطوری میتوان کمی آرامش را در زندگی تجربه کرد.
تلاش برای بهتر و آرامشبخش کردن زندگی برای خودمان و دیگران شاید زیباترین و رضایتبخشترین معنیای باشد که بتوان در این زندگی ساخت.
معنای زندگی در ذاتِ خودِ زندگی نیست، در کارها و اقدامهای ما است.
مطالعهی بیشتر:
پذیرش خود واقعی یعنی آرامش در زندگی
چرا گشتن دنبال معنی و هدف زندگی غلط است؟
مرتضی مهراد در اینستاگرام و تلگرام