مرتضی مهراد
مرتضی مهراد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

هنر به چه کاری می‌آید؟

خب مگر مشکل حقیقت چیست که این‌قدر خطرناک است؟

به نظر می‌رسد مشکل حقیقت، ترسناک بودن یا حتی تلخ بودنش نیست. حقیقت مثل گلوله، زهرِمار یا چاقویی تیز بشر را در یک آن نابود نمی‌‌کند.

بلکه خطرناکی حقیقت آنجاست که زیادی «کسل‌کننده و حوصله‌سربر» است و ذره‌ذره آدم را آب می‌کند، بدون این که اصلا خود آدم بفهمد.

آدم بی‌حوصله و کسل و بی‌رمق نزدیک مرز افسردگی است؛ جایی که چنین تعریفش می‌کنند:

«ذهنی که دوست دارد بمیرد، در بدنی زندگی می‌کند که دوست دارد زنده بماند.»

این تناقض برای بشر کشنده و زجرآور است.

برای همین هنر آمده تا سرگرم‌مان کند. مهم‌ترین وظیفه هنر این است که کمی حواس‌مان را از حقیقت تلخ و ملال‌آور پرت کند.

و این فقط یک حواس‌پرتی ساده نیست، بلکه لذت عمیق و مانایی تولید می‌کند. هنر واقعا گهواره‌ای است که می‌شود سال‌ها درونش تاب خورد و خواب‌های شیرین دید.

برای من ادبیات و موسیقی است، گهواره شما کدام هنر است؟

___

منبع: اراده‌ی معطوف به قدرت (خواستِ قدرت) - نیچه


چطور با نوشتن به آرامش برسیم؟

نوشته‌های من در اینستاگرام و تلگرام

هنرنیچهنویسندگیآرامشحقیقت
اندیشه‌هایی برای بهتر زیستن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید