مهربان جورابلو
مهربان جورابلو
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

چرا آدم‌های بسیار حساس نباید احساسات‌شان را سرکوب کنند؟

احساسات مانند توپ بادی ساحلی هستند، هر چه بیشتر تلاش کنیم آن‌ را در آب فرو ببریم، با نیروی بیشتری به سطح آب بازمی‌گردد.

جامعه ما رابطه پیچیده‌ای با احساسات دارد. ما آدم‌ها را بابت داشتن احساسات شدید محکوم کنیم، به عقلانیت بهای زیادی می‌دهیم و افراد منطقی را تحسین می‌کنیم. داشتن احساسات یک پدیده طبیعی انسانی است که جامعه تمایل دارد آن‌ را فراموش کند یا نادیده بگیرد. پس چندان عجیب نیست که ندانیم با احساسات‌مان چه کار کنیم. زمانی که افراد بلد نباشند با احساسات خود کنار بیایند، آن‌ها را سرکوب می‌کنند. من به عنوان یک روان‌شناس بارها دیده‌ام که چگونه سرکوب احساسات می‌تواند نتایج ناخواسته‌ای به‌ همراه داشته باشد. مخصوصا برای آدم‌های بسیار حساس (HSP) که نسبت به همتایان خود احساسات را عمیق‌تر حس می‌کنند.



۷ دلیل برای اینکه آدم‌های بسیار حساس نباید احساسات‌شان را سرکوب کنند.


۱. سرکوب احساسات در بلند مدت برای سلامت روان خوب نیست.
یک تجربه طبیعی انسانی را -چه گشنگی، تشنگی، درد و خستگی باشد و چه احساسات- تنها برای مدت محدودی می‌توان سرکوب کرد. سرانجام، نیازهای غریزی ما آنقدر قدرتمند می‌شوند که دیگر نمی‌توانیم آن‌ها را نادیده بگیریم. سرکوب احساسات برای آدم‌های بسیار حساس که تمایل دارند احساسات‌شان را عمیق‌تر حس کنند دشوارتر است. من اغلب برای توضیح این شرایط از استعاره توپ ساحلی استفاده می‌کنم. تصور کنید یک توپ ساحلی داریم و سعی می‌کنیم آن را درون آب نگه داریم. از آنجایی که کاری که انجام می‌دهیم خلاف حالت طبیعی توپ است، باید برای نگه داشتن آن در آب بسیار تلاش کنیم. با وجود این، توپ بالاخره به سطح آب می‌جهد. هر قدر تلاش ما برای نگه داشتن توپ در آب بیشتر باشد، توپ با نیروی بیشتری بازمی‌گردد. احساسات هم دقیقا همین‌طوراند. هر چقدر هم که سعی کنیم، نمی‌توانیم آن‌ها را تا ابد سرکوب کنیم زیرا دوباره با قدرت بیشتری ظاهر می‌شوند.


۲. چه بخواهیم چه نخواهیم احساسات بر جسم‌مان تاثیر می‌گذارند.
دکتر بِسِل‌ وَن دِر کُلک، روان‌پزشک و نویسنده، در کتاب The Body Keeps the Score چگونگی تاثیر تروما بر جسم را توضیح می‌دهد. او با کمک تحقیقات نشان می‌دهد هر فردی که در زندگی تروما را تجربه کرده، در آینده به احتمال بیشتری به مشکلاتی مانند دیابت، بیماری‌های خودایمنی و بیماری‌های قلبی مبتلا می‌شود. احساسات، مخصوصا از نوع شدیدشان (برای مثال آن‌هایی که به یک تروما مربوط‌اند) در بدن زندگی می‌کنند. بر اساس مستندات دکتر ون در کلک، سرکوب احساسات به جای پردازش آن‌ها، بر بدن تاثیری منفی خواهد گذاشت.


۳. سرکوب احساسات آن‌ها را ترسناک می‌کند.
با سرکوب مداوم احساسات، با آن‌ها غریبه می‌شویم. اگر دقیقا ندانیم که باید با احساسات چه کنیم، حس کردن‌شان می‌تواند تجربه‌ای ترسناک باشد. ممکن است برای فرار از این تجربه هرکاری انجام دهیم. مثلا سعی می‌کنیم احساسات خود را حس نکنیم یا به مکانیسم‌های مقابله‌ای ناسازگار روی می‌آوریم. این مکانیسم‌ها برای مدت کوتاهی ما را بی‌حس می‌کند. برای مثال، ممکن است به تلفن همراه خود بچسبیم، بی‌خیال در رسانه‌های اجتماعی بچرخیم، نتفلیکس ببینیم، پر خوری کنیم و... . این رفتار‌ها شاید موقتا در ما این تصور را ایجاد کنند که می‌توانیم احساسات‌مان را کنترل کنیم، اما در نهایت متوجه می‌شویم که قادر به انجام چنین کاری نیستیم.


۴. دیگر اصالت نخواهیم داشت.
داشتن اصالت یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های آدم‌های بسیار حساس است‌. با حفظ اصالت می‌توان به بهترین نسخه زندگی خود نزدیک شد. یک جنبه مهم اصالت این است که با تجربیات عاطفی خود ارتباط برقرار کنیم. اینکه بدانیم در حال حاضر چه احساساتی داریم، علت و هدف آن احساسات چیست و چگونه باید با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم، همگی بخشی از یک زندگی با اصالت هستند. هنگامی که احساسات‌مان را سرکوب می‌کنیم، ارتباطمان با یک بخش مهم وجودمان قطع می‌شود و اگر به این کار ادامه دهیم، اصالت خود را از دست خواهیم داد. با سرکوب احساسات در اصل به خود دروغ می‌گوییم. حفظ اصالت برای آدم‌های بسیار حساس که شهودی هستند، بسیار ضروری است. اگر مدام جایی بیرون از اصالت‌مان زندگی کنیم، شهود سعی می‌کند ما را به خود واقعی‌مان برگرداند.


۵. احساسات یک بخش ضروری از تجربه انسانی هستند.
احساسات عناصر حیاتی زندگی‌اند. زندگی کردن بدون احساسات مختلف غیرممکن است. نه تنها سرکوب احساسات دشوارتر مانند غم، گناه، خشم و ترس، بلکه حتی سرکوب احساسات مثبت‌تر مانند شادی، رضایت، هیجان و آرامش نیز مخرب است. اگر عادت داشته باشیم که احساسات دشوارتر خود را سرکوب کنیم، احساسات مثبت‌تر خود را نیز کمتر تجربه خواهیم کرد. علاوه‌ بر این، تجربیات عاطفی‌مان ما را در سطحی عمیق‌تر و صمیمی‌تر به دیگران متصل می‌کند. روابط با به اشتراک گذاری لحظات آسیب‌پذیری‌ شکل می‌گیرند. برای داشتن یک ارتباط عمیق باید احساسات‌مان را با هم شریک شویم.


۶. تجربه کردن احساسات، سلامت روان را افزایش می‌دهد.
سرکوب احساسات روی سلامت روان تاثیر منفی دارد. اگر بخواهیم به طور صحیحی احساسات‌مان را تجربه کنیم، ابتدا باید حالت عاطفی خود را تشخیص دهیم (روی احساس خود اسم بگذارید)، سپس آن را حس کنیم. برای مثال ممکن است تشخیص دهید که الان خشمگین هستید. اسم "خشم" را روی احساس‌تان بگذارید و سپس آن را پردازش کنید. برای این کار می‌توان درباره این احساس با کسی که به او اطمینان داریم صحبت کنیم، درباره آن بنویسیم، با کسی که ما را ناراحت کرده مرزگذاری کنیم یا حتی گریه کنیم. در صورت سرکوب احساسات، قادر به پردازش‌شان نخواهیم بود و به‌طور حقیقی التیام پیدا نخواهیم کرد. اگر احساسات دشوار را پنهان کنیم، سلامت‌ روان و رفاه‌مان در بدترین شرایط خود قرار می‌گیرد.


۷. از فواید احساسات بهره نخواهیم برد.
هر احساس دلیلی دارد. احساسات سریع‌تر و عمیق‌تر از افکار ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند‌. و این بدان معناست که احساسات سریع‌ترین راه ایجاد انگیزه در ما هستند. یکی از مزایای اصلی تجربه احساسات این است که هر کدام پیامی برای برای ما دارند. به عنوان مثال، از آنجا که احساس غم نشانگر این است که نیازی برآورده نشده، پس تجربه آن می‌تواند ما را برای ایجاد تغییر و ارضای آن نیاز به حرکت وادارد.


چگونه احساسات‌مان را تجربه کنیم؟


• ذهن‌آگاه باشید.
ذهن‌آگاهی به معنی "آگاهی بودن بدون قضاوت از لحظه" است. هنگامی که نسبت به وضع روانی، افکار و حواس فیزیکی خود آگاه هستیم، بهتر تشخیص می‌دهیم چه زمان یک احساس ایجاد می‌شود. "بدون قضاوت بودن" را فراموش نکنید. تا جایی که ممکن است بابت هر احساسی که در لحظه تجربه می‌کنید با خود مهربان باشید. ذهن‌آگاهی به معنای نشستن روی بالش و مدیتیشن کردن نیست. می‌توانید با نگاه کردن به فرو ریختن برگ درختان یا گوش دادن به صدای پرنده‌های پشت پنجره ذهن‌آگاهی را تمرین کنید. فقط آرام بنشینید، به لحظه آگاه باشید و احساسات‌تان را تجربه کنید.


• احساسات خود را تشخیص دهید.
همانطور که گفته شد باید روی احساسات خود اسم بگذاریم. اگر در تشخیص احساسات با مشکل مواجه هستید، عبارت "چرخه احساسات" را در اینترنت جست‌وجو کنید.


• خودتان را بیان کنید.
با بیان احساسات از آن‌ها رها می‌شوید. برای مثال، گریه کردن راهی عالی برای تجربه احساسات دشوار مانند غم، خشم و ترس است. گوش دادن به موسیقی یا تماشای چیزی که با حال‌وهوایتان هماهنگ است نیز می‌تواند کمک‌کننده باشد. راه‌های مختلفی برای ابراز احساسات وجود دارد. راهی را انتخاب کنید که برای شما مناسب‌ترین است.


• احساسات خود را پردازش کنید.
پردازش احساسات به ما کمک می‌کنند تا به تجربیات‌مان هویت ببخشیم و آن‌ها را بهتر درک کنیم. روش‌های مختلف پردازش احساسات عبارت‌اند از: نوشتن، صحبت کردن با یک فرد معتمد و کمک گرفتن از روان‌درمانگر.


• پیام پشت هر احساس را بیابید و دست به کار شوید.
همان‌طور که قبلا دیدیم، احساسات ما حاوی یک پیام هستند. اگر آن پیام را کشف کنیم، می‌توانیم برای اصلاح شرایط اقدام کنیم. به عنوان مثال، اگر سخنرانی در جمع ما را مضطرب می‌کند، پیامی که در پس این احساس وجود دارد این است که خوب انجام دادن آن برای ما مهم است و نمی‌خواهیم شکست بخوریم. در چنین شرایطی می‌توانیم خود را برای مراسم سخنرانی آماده کنیم، از عزیزانمان کمک بگیریم و به خود یادآوری کنیم که ارزش ما وابسته به نتیجه این مراسم نیست.


• فعالیت فیزیکی داشته باشید.
احساسات علاوه بر ذهن، بر جسم‌مان نیز تاثیر می‌گذارند. هر احساسی با یک حس فیزیکی در ارتباط است. به همین خاطر اگر بخواهیم به احساسات خود بپردازیم، باید جسم‌مان را به حرکت درآوریم. نوع حرکت ممکن است بستگی به این داشته باشد که چه احساسی را تجربه می‌کنیم. برای مثال، برای احساسات ضعیف‌تر می‌توانیم تمرینات کششی ملایم را انجام دهیم و برای احساسات قوی‌تر می‌توانیم فعالیت‌ فیزیکی بیشتری داشته باشیم.


ترجمه و تلخیص: مهربان جورابلو
منبع https://highlysensitiverefuge.com/why-hsps-should-not-repress-their-emotions/

سلامت رواناحساساتآدم بسیار حساسسرکوب احساسات
یک آدم بسیار حساس که عاشق یادگیریه!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید