در قسمت اول مصایب زباننفهمی چینیها همه چیز را تحت الشعاع خود قرارداد و راجع به موارد دیگر چیزی ننوشتم. به همین دلیل ناگفتهها را از خروج از ایستگاه مترو به بعد می گویم.
از ایستگاه که خارج شدم صدای شدیدی می آمد و احساس کردم زیر پست برق فشار قوی ایستاده ام هرچه نگاه کردم چیزی ندیدم فقط برج وسط پارک که به آن برج دیده بانی پارک جنگلی می گویند دیده میشد و گفتم شاید صدا از آن باشد.
جالب اینجا بود که صدا به صورت سینوسی تغییر میکرد و دور و نزدیک می شد اما از شدت آن کاسته نمیشد. وقتی از آن منطقه دور شدم کماکان این صدا ادامه داشت و فقط شدت آن کم و زیاد میشد. بعدا در اینترنت گشتم فهمیدم که این صدا مربوط به حشرهای است به نام زنجره یا Cicada و چینیها علاقه فراوانی به خوردن این حشره دارند.
در مسیری که به سمت هتل می آمدم از یک به اصطلاح دریاچه می گذشتم.این دریاچه به دریاچه دهکده المپیک معروف است و مطابق تابلوهای نصب شده بر روی پلها آب آن فاضلاب بازیافتی است. دریاچه بیشتر به یک مرداب پر از جلبک به عمق کمتر از ۵۰ سانتیمتر (حداقل در نزدیکیهای پل) شبیه است. در این مرداب افرادی با قایق مشغول استخراج جلبکها با توری بودند فکر می کردم این کار برای لایروبی و تمیز کردن مرداب باشد اما جلوتر دیدم که این جلبکها را روی چرخ گذاشتهاند و افرادی آنها را خریده داخل لیوان ریخته و با مقدار زیادی آب (شاید هم مایعی دیگر) نوش جان میکنند. من هرچه نگاه کردم (حتی روزهای بعد) در این مرداب ماهی ندیدم اما ماهیگیرهای زیادی کنار پل ایستاده بودند و قلاب به دست منتظر ماهی بودند. کلا پکن از این مردابها زیاد دارد و گمان می کنم دلیل شرجی بودن شدید هوا هم همین مردابها باشد و الا از دریا فاصله زیادی دارد.
اما یک خبر خوب!!! چینی ها بوی بدی نمیدهند!!! بسیار شنیده بودم که همه چینیها بوی سیر میدهند اما من که چنین چیزی ندیدم حتی در مترو و میان انبوه جمعیت بوی آزاردهندهای به مشام نمی رسید. دوستانی که بعد از ظهر متروی تهران را سوار می شوند میدانند از چه بویی حرف می زنم. همچنین برعکس آنچه خوانده و شنیده بودم هوای پکن چندان آلوده نیست یا حداقل این قسمت از شهر که پر از درخت است و در حاشیه شهر قرار دارد آلودگی احساس نمی شود. شایدهم چون ما ساکنین تهران به آلودگی هوا عادت کردیم متوجه آلودگی نشدهام.
یک موضوع جالب در پکن چراغهای راهنمایی است. برعکس تهران اینها برای چراغ عابر پیاده شمارنده گذاشتهاند در نتیجه رانندهها نمی دانند کی چراغ سبز یا قرمز می شود. موضوعی که در تهران باعث شده رانندهها با دیدن عدد کمتر از ۱۰ برای چراغ سبز بیشتر گاز بدهند تا پشت چراغ نمانند و قبل از سبز شدن چراغ هم در آخرین ثانیههای چراغ قرمز پا را روی گاز بگذارند. موضوع شمارنده هم در پکن فقط برای چراغ سبز عابر پیاده وجود دارد و چراغ قرمز به صورت یک نیمه ساعت شنی با ۵ درجه نشان داده می شود که حتی پس از خاموش شدن تمام چراغهای این ساعت شنی حدود 5 ثانیهای طول میکشد تا چراغ عابر پیاده سبز شود. بنابراین فرد را تشویق میکنند تا به چراغ توجه کند نه نشانه زمان. در طول قرمز بودن چراغ یک صدای بم با تناوب یک ثانیه از چراغ شنیده میشود و وقتی سبز شد تناوب این صدا کاهش می یابد تا حس عجله را القا کند. اما اینهمه هوشمندی باید یکجا چینی بودن خود را نشان دهد. در اغلب سه راهها و چهار راهها دو چراغ عابر پیاده در کنار هم وجود دارند که طبیعتا معکوس هم عمل کرده و وقتی یک مسیر قرمز است مسیر دیگر سبز میباشد در این حالت دو صدای فرکانس پایین و فرکانس بالا با هم شنیده شده و عملا کارایی این صدا که احتمالا برای نابینایان تعبیه شده است زیر سوال می رود.
همه اینها یک طرف اعتقادات ملت یک طرف. عابرین پیاده چینی همانند عابران پیاده ایرانی اعتقاد دارند این چراغها زینتی بوده و نمیبایست وقت همچون طلا را برای سبز شدن چراغ عابر تلف کرد. خودروها از ترس دوربینها بسیار بیشتر از افراد پیاده چراغ را رعایت می کنند اما قانونهای «هروقت، هرجا، هرجور دوست داشتی بپیچ یا بایست» و «راهنما مال تازه کارهاست» و قوانین بسیار مهم «پیاده روی من، پارکینگ من» و «پارک کردن دوبلش قشنگه» همانند تهران به خوبی رعایت می شود.
خیابان ها در این منطقه شهر خیلی تمیز هستند و با وجودی که تعداد زیادی از مردم سیگار به دست دارند اما ته سیگار معمولا کف خیابان یا پیادهرو مشاهده نمی شود. نه اینکه افراد مراعات کنند بلکه لشکر رفتگران که به جز تعداد محدودی از آنها که دارای یونیفرم و خودرو هستند، الباقی پیرمردان لباس شخصی و با ظاهر فقیر سریعا هر چیزی که روی زمین باشد چه بطری، چه ته سیگار و چه کاغذ را جمع کرده و درون پلاستیک همراه خود یا محفظه مخصوص در خودرو میگذارند.
شهرداری در جاهای مختلف ایستگاههای خودکرایه دوچرخه قرارداده است که با کارت شهری می توان از آنها استفاده کرد. در تمامی خیابانهای اصلی هم مسیر مجزای جدول کشی شده برای دوچرخه وجود دارد که به صورت مسالمت آمیز توسط عابرین پیاده، موتورسواران گرامی (که عین ایران پیادهرو هم حق مسلم آنهاست)، ریکشاها و بعضا سواریهای کوچک و ندرتاً دوچرخهها مورد استفاده قرار میگیرد.
یکشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۴:
صبح ساعت ۸ از خواب بیدار شدم. بعد از یک دوش رفتم سراغ رستوران هتل برای صبحانه. بدترین صبحانه هتلی که دیدهام رستوران یک هتل سه ستاره تو استانبول اون هم ۱۰ سال پیش بود. اینجا یکمقدار از اونجا بهتر بود. تقریبا ۷۰٪ منو چینی بود نه کره نه عسل نه مربا نه پنیر اما بازهم چیزهایی پیدا می شد که قابل خوردن باشند. با توجه به کار مرکز تحقیقات و اینکه روز اول کنفرانس فقط ثبت نام و Tutorial بود بیشتر روز رو هتل بودم. حدودای ساعت ۱۵ رفتم به محل کنفرانس توی CNCC این مرکز به عنوان مرکز ملی همایشهای چین شناخته میشود و در سه طبقه با مساحت ۲۷۰هزار متر مربع برای المپیک ۲۰۰۸ ساخته شده است. کل مکان به شش قسمت تقسیم شده که محل کنفرانس ما در بخش C آن قرار داشت. در روز یکشنبه تو بخش کناری (بخش E) آخرین روز نمایشگاهی تحت عنوان کازپلی برقرار بود و انواع و اقسام قیافه های عجیب و غریب با لباسهای کارتونی و عجیبتر از قیافهها از آن خارج میشدند. حجم انبوهی پلیس هم امنیت این نمایشگاه رو برعهده داشتند. داخل محوطه C که محل کنفرانس ما بود هنوز هیچ چیزی آماده نشده بود. و به جز بخش ثبتنام که فعال بود اسپانسرها تازه داشتند غرفه می چیدند و تو راهروی سالن اصلی بلبشوی کارگر بود. معلوم بود شرکتکننده زیادی نیومده. خیلی راحت رفتم بخش ثبتنام، کارت، مجله و هدایای کنفرانس رو داخل یک گونی پارچهای زیپدار تحویل گرفتم.یک نیمساعتی تو محل کنفرانس چرخ زدم ببینم چه خبره کلا از شرکت کنندههای کنفرانس (که کارت آویزان داشتند) ۱۰ - ۲۰ نفر رو بیشتر ندیدم. گفتم حداقل اینجا سالن ملی همایشهاشونه و اینترنت اختصاصیه کنفرانس هم فعال شده شاید بهتر از هتل باشه برای همین رفتم توی کافه درون سالن و لپتاپ رو باز کردم اما دریغ از یک بیت تبادل اطلاعات. به هتل برگشتم و مشغول ادامه کارها شدم. دوستان در مرکز تحقیات زحمت کشیده بودند و خوراک کاری ما تا ساعت ۲/۵ بامداد به وقت پکن فراهم شده بود.
از نگاه چینیها توریستها یا چینی هستد یا چینی بلد هستند یا همراه یک چینی هستند. کلا توریستی که توریست نباشد توریست نیست. به عبارت بهتر چه معنا می دهد به عنوان توریست بدون راهنما و چینیدان به چین بیایی. چرا وقتی حروف شیوای چینی هست اینها باید زحمت بکشند و چیزی را با حروف عجیب و غریب لاتین تایپ کنند یا از اون بدتر ترجمه کنند؟ کنفرانس زحمت کشید همراه کارت و مجله کنفرانس که ۹۹% انگلیسی بودند تعدادی تبلیغات به زبان چینی و همچنین یک نقشه با عنوان "Beijing Tourist Map" ارایه کرد. در این نقشه که مطابق عنوان برای توریستهای انگلیسیزبان تهیه شده است نام برخی از مکانهای مهم و خیابان های اصلی به انگلیسی نوشته شده، الباقی نام خیابانها را هم خودتان باید از روی چینی آنها بخوانید. در پشت نقشه توضیحات مختصر در مورد مکانهای دیدنی پکن به دو زبان انگلیسی و چینی چاپ شده و دور تا دور نقشه در پشت و رو تبلیغات به زبان چینی وجود دارد که از روی عکسها و نهایتا چند کلمه انگلیسی باید بفهمی کدام تبلیغ رستوران است کدام تبلیغ مدرسه چینی است و کدام تبلیغ هتل. اصلا ناسلامتی من اومدم کنفرانس ترجمهماشینی چه انتظاریه که اونها هزینه کنند و اینهمه متن چینیو ترجمه کنند پس امثال ما داریم چی کار می کنبم؟ خب متنها رو می دیم ترگمان ترجمه می کنه دیگه. نه ببخشید ترگمان فعلا فقط فارسی انگلیسی ترجمه می کنه. خب می دیم گوگل تازه OCR هم داره. ای بابا اون هم که فیلتره. اصلا می دیم بینگ یا بایدو اونها که فیلتر نیستند. ولی جفتشون میگن باید چینی تایپ کنم تا ترجمه کنند پس چه کنیم؟!!! یک چینی خوش ذوق بچه مسلمون (به عبارت لا اله الا الله محمد رسول الله در تصویر زیر دقت کنید) زحمت کشیده و حداقل در خصوص محل رستوران خودش مشکل رو اینجوری حل کرده.
دوباره چیه؟چرا بهانه می گیری؟ واقعا نمی دونی JIN JIANG XI YU SHI FU یعنی چی؟ اینو که دیگه با حروف لاتین نوشته!!! اومدم هتل زدم بینگ دیدم عین عبارت رو بهم تحویل داد. با آنتی فیلتر رفتم تو گوگل نیم ساعت ور رفتم تا بتونم معادل تصویری هر کلمه رو درست انتخاب کنم تا بالاخره فهمیدم این عبارت لاتین می شود "Western Jin Jiang Restaurant". تو تصویر زیر دقت کنید xiyu یک کلمه است نه دو کلمه. به قول فامیل دور من دیگه حرفی ندارم.