در ابتدا لازمه توضیح بدم که مطلب پیش رو، یک مبحث علمی نبوده و صرفا تجربیاتم از استخدام افراد و مصاحبههایی ست که در مقام مصاحبه کننده انجام دادم. موضوع این نیست که در مصاحبه استخدام چی بگیم یا چیکار کنیم که موفق به گرفتن شغل بشیم. بلکه برعکس میخوام بگم چه کارها و حرف هایی میتونه مصاحبه شما رو خراب کنه! البته واقعا نمیتونم خیلی دقیق بگم که این یادداشت به درد چه افرادی میخوره! اما با خوندن پاراگراف بعدی شاید خودتون بهتر بتونید تصمیم بگیرید که تا آخر مطلب با من باشید یا همینجا رهاش کنید.
یکی از دغدغههای امروزهی ما داشتن یک شغل مناسب است که علاوه بر رفع نیازهای فیزیولوژیک، بتونه نیازهای روانی ما رو هم پوشش بده! به عبارت سادهتر، کاری باشه که با انجامش هم درآمد کافی داشته باشیم برای گذران زندگی و هم از انجام اون کار اگر لذت وافی نمیبریم، حداقل آزار نبینیم. حال با گذشتن از این موضوع که خودِ مقولهی شغل مبحث طولانی و پیچیدهای داره، فرض رو بر این میزاریم که مخاطب، یک جویایِ کارِ تازهوارد و یا حتی کمی باتجربه ست. در واقع این یادداشت میتونه مخاطبینی از تازه واردها تا کسانی که چند سالی تجربه کار داشته اما تجربه مصاحبه شوندگی کمی دارند رو پوشش بده.
ضمنا قرار نیست به خواننده گفته بشه که چه کاری انجام بده تا در مصاحبه موفق بشه! در واقع میخوام بگم چه کاری لازمه تا شما رو برای مصاحبه واجد شرایط کنه!
و اما اصل مطلب اینکه طی سالهای اخیر چندین مصاحبه شغلی به عنوان مصاحبه کننده انجام دادم و با افراد زیادی چه به صورت انفرادی و چه به صورت گروهی مصاحبه کردم. چیزی که در این سالها توجه من رو به خودش جلب کرد محدود بودن تنوع رفتاری افرادی بود که به مصاحبه میآمدند. به طوری که میتونستم اونها رو به چند دسته مشخص تقسیم کنم؛ دسته اول افرادی که خودِ واقعیشون بودند و عمدتا هم کاربلد. دسته بعدی اونهایی که کاملا نسبت به شرایط غیرمنطبق بودند و اصولا در همون ابتدا معلوم میشد که به درد کار ما نمیخورند. و اما دسته آخر آدمهایی بودند میانه! بدین معنی که کمی از همه شرایط داشتند - نه کاملا مناسب بودند و نه کاملا غیرمنطبق. اما نکته اینجا بود که اغلب سعی میکردند بیش از آنچه هستند خودشون رو -اصطلاحا- پرزنت کنند.
خب در این شرایط فکر میکنید چه اتفاقی میوفته؟ بزارید یکم به عقب برگردیم؛ دستهی اول رو بخاطر بیارید، کار بلدهای واقعی، افرادی که در کار خودشون شکل گرفتند، دانش و مهارت های لازم برای انجام کارهای درخواستی رو دارند و عمدتا با روش خودشون کار میکنند. در نهایت برای بسیاری از شرکت ها مناسب هستند و موفقیت بالایی در مصاحبه نصیب این افراد میشه و میتونن شغل پیشنهادی رو به دست بیارند. اما این پایان کار نیست! بسیاری از مشاغل پیشنهادی نیاز به حضور چنین افرادی ندارند و بعضا بنا به دلایل فراوان شرکت ها از استخدام چنین افرادی خودداری میکنند. یکی از اون دلایل اینه که صاحب کسب و کار به فردی نیاز داره تا با بیزینس او شکل بگیره، نه فردی که از قبل شکل گرفته، روش های کاری متفاوتی رو بکار میگیره که شاید مناسب این شغل نباشه و احتمالا دستمزد بیشتری هم مطالبه میکنه.
گروه دوم هم که تکلیفشون روشنه، معمولا افرادی که مسیر کاری رو اشتباه اومدن و یا دانش کافی برای احراز شغل پیشنهادی ندارند و نهایتا اینکه هنوز مهارت و تجربه لازم رو برای اون شغل پیشنهادی کسب نکردند. مثال های زیادی از این دست آدمها در زمینه شغلی خودم دارم که اجازه میخوام در یادداشت دیگری به موضوع مسیر شغلی بپردازیم. اما اگر فکر میکنید جزو دسته دوم هستید، خواندن یادداشت "من رایگان کار میکنم" رو بهتون پیشنهاد میدم.
و اما مهمترین دسته از جویندگان کار از نظر من، همان دستهی سوم؛ افرادی که معمولا در مسیر شغلی درستی قرار گرفتند، در حال یادگیری دانش هستند، چابکی نسبی دارند، توانایی یادگیری مهارت های جدید رو دارا هستند و عمدتا در سن مناسبی قرار دارند... و حتی تجربه کم این افراد از نظر برخی یک مزیت محسوب میشود تا یک کمبود. ولی چرا این افراد (حداقل تا جایی که من دیدم) در احراز شغل موفق عمل نمیکنند؟
با مشاهده این افراد تقریبا برای من مسجل شد که عدم موفقیت دسته سوم در احراز شغل پیشنهادی، نه کمبود تجربه است، نه دانش کم، نه ضعف شخصیتی، نه عدم مهارت کافی و نه حتی عدم مهارت در انجام مصاحبه! بازهم برگردیم به گروه اول؛ "کار بلدهایی که خود واقعیشان هستند". نکته در همین عبارت نهفته است. کسانی که کار و مهارتی را به خوبی انجام میدهند، دانش کافی کسب کرده اند و نهایتا همانی که هستند را از خود ارائه میدهند، نه کمتر و نه بیشتر.
موضوع ابدا میزان دانش یا اندازهی مهارت و تجربه نیست، موضوع صداقت در عنوان کردن و ارائهی هرآنچه که در چنته دارید است!
قبل از مصاحبه
مرحله اول؛ شناختِ خود
دانش هرچقدر هم کم باشد همچنان دانش است چه بسا اینکه میتواند رشد کند. همین موضوع در مورد مهارت و تجربه هم صادق است. بنابراین اولین موضوعی که باید مدنظر قرار دهیم، شناخت خودمان از میزان هریک از عوامل موثر در موفقیت شغلی است. (یادآوری این نکته حائز اهمیت است که موفقیت در مصاحبه استخدام برابر با موفقیت شغلی نیست.)
اینجا و در این مرحله لازمه خیلی نسبت به خودمون صادق باشیم. شناخت واقعی وقتی حاصل میشه که به راحتی از کنار مسائل عبور نکنیم؛ دانش من برای احراز شغل مورد نظرم چقدره؟ چه دانش دیگری لازم دارم تا به شغل مورد نظرم دست پیدا کنم؟ چقدر زمان برای توسعه دانشم لازم دارم؟ در مورد مهارت های فردی و اجتماعی ام چطور؟ چند سال لازمه که کار کنم تا تجربه کافی به دست بیارم؟ چقدر میتونم براش هزینه (مادی و معنوی) کنم؟ چه چیزهایی رو ممکنه از دست بدم؟ چه چیزهایی به دست میارم؟... و چه بسیار سئوالاتی از این دست که با پاسخ به اونها میتونید خود واقعیتون رو پیدا کنید (حداقل در مسیر شغلی).
مرحله دوم؛ توسعه
خب حالا که به شناخت رسیدیم -البته من معتقدم که مقولهی شناخت هرچقدر هم که عمیق باشه بازهم نسبی هست- باید کارهایی که برای توسعه لازم داریم رو انجام بدیم. این بدان معنا نیست که تا زمانیکه توسعه پیدا نکردیم کار نکنیم... بلکه همین پروسهی کار کردن هست که ما رو پختهتر میکنه. توسعه فردی و شغلی در طول مسیر اتفاق میوفته و لازمه که توقعاتمون رو از شغل و کار مدیریت کنیم. به عنوان مثال اینکه من با مدرک لیسانس و شش ماه تجربه و بدون مهارت کافی به دنبال گرفتن عنوان کارشناس ارشد باشم و یا حقوق خارج از عرف درخواست کنم، نشاندهندهی عدم حرفهای بودن من است. در بهترین حالت (که تقریبا محال است) بتوانم مصاحبه کننده را فریب دهم. اما وقتی شغل مورد نظر را به دست بیاورم، چقدر احتمال دارد بتوانم در آن شغل باقی بمانم؟
شما نمیتوانید همیشه دیگران را گول بزنید، وقتی آنها واقعیت را دریابند، درباره تجربهشان از شما با بقیه صحبت خواهند کرد. --ست گادین
مرحله سوم؛ آمادگی برای مصاحبه
از این مرحله میخواهیم به صورت دقیقتر وارد موارد و مسائل مصاحبه شغلی شویم؛ جملهی "خودتان را برای مصاحبه آماده نکنید!" ممکن است در ابتدا کمی عجیب به نظر برسد اما اگر بگویم "خودتان را برای احراز شغل مناسب آماده کنید" موضوع را کمی واضحتر خواهد کرد. اینطور نیست؟ شما ممکن است با هر هدفی به دنبال کسب یک شغل مناسب باشید که شامل کسب تجربه، درآمد ماهیانه، افزایش مهارت و دانش و... خواهد بود. اگر برای شغل پیشنهادی آماده نباشید، آیا فایدهای دارد که برای مصاحبهی آن شغل آماده شوید؟
اینکه میگم خودتان رو برای مصاحبه آماده نکنید منظورم اینه که امکان نداره در مدت کوتاه بتوان برای یک مصاحبه حرفهای آماده شد. این آمادگی نیاز به سالها تجربه و مهارتی داره که واقعی باشه. آمادگی فنی قبل از مصاحبه مثل خواندن درس در شب قبل از امتحان است. حتی اگر در مصاحبه هم بتوانید موفق عمل کنید بعد از گرفتن شغل اگر با مفاهیم پایهای آشنا نباشید با مشکل مواجه خواهید شد.
پس به یاد داشته باشید که هر آگهی استخدامی لزوما مناسب شرایط ما نبوده و ممکن است غیر از گرفتن وقت دیگران (افراد استخدام کننده) از نظر روانی نیز به خودمان آسیب بزنیم. بنابراین با شناختی که از خودتان به دست آورده اید، بررسی کنید که آیا مناسب شغل پیشنهادی هستید یا خیر؟
البته یک راهکار غیرمعمول هم اینه که برای کسب تجربه در مصاحبه و کسب شناخت بهتر از شرایط مختلف به چند مصاحبه بروید تا محکی هم به خودتان زده باشید. البته به شخصه موافق آن نیستم چون هزینه ی تجربه ی شما را دیگران هم پرداخت میکنند و شما با اینکار از وقت چندین نفر که در فرآیند استخدام حضور دارند هزینه میکنید.
مرحله چهارم؛ شناختِ استخدام کننده
حال اگر خودمان را مناسب یک پیشنهاد شغلی دیدیم بهتر است قبل از ارسال رزومه و درخواست مصاحبه کمی دیگر تامل کنیم! اکنون که من مناسب این شغل به نظر میرسم، آیا آن شغل هم مناسب من است؟ سئوالی حیاتی که میتواند ما را از چالش های پیش رو برحذر دارد. خیلی از استخدام شده هایی را دیدم که تا قبل از استخدام از چالش ها و سختی های کار آگاه نبودند و پس از استخدام متوجه شدند که یا حقوق دریافتیشان متناسب با شغل نبوده و یا این شغل آن انتظاری که داشتند را برآورده نمیکند و...
برای این منظور وسواس لازم نیست؛ کمی تحقیق در مورد شرکت استخدام کننده و آماده کردن سئوالاتی که میتواند در روز مصاحبه وظایف و حق و حقوق شما رو به صورت واضح مشخص نماید کافیست. بهتر است در صورت حصول نتیجه در انتهای مصاحبه به این موارد پرداخته شده و توافق ضمنی هم کسب گردد.
توصیه: می دونم ممکنه این شرایط سخت باشه، اما بهتره زمانی که در یک شرکت مشغول به کار هستید به دنبال شغل دیگر نباشید مگر اینکه زمان خروج شما کاملا مشخص باشد. توصیه من اینه که ابتدا از شغل قبلی خارج شده و سپس به دنبال شغل جدید باشید. این موضوع به شما در مدیریت زمان، مدیریت استرس، زمانبندی مصاحبهها، مدیریت رفت و آمد و آشفتگی ناشی از تغییر شغل کمک خواهد کرد.
در حین مصاحبه
بالاخره رسیدیم به خود مصاحبه... در اینجا میخوام از موارد خیلی عمومی مثل آراستگی، خوش برخورد و خوشرو بودن، به موقع (On Time) بودن و... عبور کنم و به مسائل جدی تری بپردازم.
صداقت؛ اولین و آخرین نقش را در مصاحبه ایفا میکند. بنابراین تا سرحد نهایی خودتان صادق باشید. مطمئن باشید با سئوالاتی که از شما پرسیده میشود میزان صداقت شما روشن خواهد شد و بدترین چیز برای خراب شدن مصاحبه شغلی عدم صداقت است. حتی اگر به نفع شما نیست واقعیت را شرح دهید، شاید اصلا برای مصاحبه کننده مهم نباشد که شما فلان ضعف مهارتی یا علمی را دارید اما عدم شفافیت و عدم صداقت یک ضعف شخصیتی محسوب شده و میتواند مصاحبه شما را خراب کند.
بیشتر شنونده باشید تا گوینده؛ هرچه بهتر بشنوید بهتر میتوانید فکر کنید و پاسخ دهید. ذهنتون رو جمع و جور کنید و به حرفها و سئوالات حاضرین خوب گوش بدید. نگرانی بابت اینکه مصاحبه کننده چه فکری در مورد جواب های شما میکنه بیشتر باعث حواس پرتی، سردرگمی و نهایتا نداشتن یک فرصت مطلوب برای شما میشه.
اضافه گویی نکنید؛ فقط و فقط به سئوال هایی که پرسیده میشه جواب بدهید و سعی نکنید خودتون رو در جایی که از شما خواسته نشده پرزنت کنید. در این مواقع معمولا نتیجه معکوس حاصل میشه و یا در بهترین حالت، ممکنه نتوانید اثر مثبتی ایجاد کنید. سئوالات با اهداف خاصی پرسیده میشه و جواب کوتاه شما میتونه تاثیرگذار باشه، خواسته و هدف مصاحبه کننده رو برآورده کنه.
شناخت قبلی از خود؛ همانگونه که پیشتر گفته شد با توجه به شناخت خودتان و توانایی هایتان به مصاحبه بروید و بیش از آنچه که هستید را از خودتان ارائه ندهید (برای درک بهتر رجوع شود به اثر دانینگ کروگر). اگر چیزی فراتر از آنچه هستید ارائه دهید کار خودتان را سخت میکنید. به عنوان مثال اگر در یک مصاحبه من بگویم که در یک شرکت کوچک، مدیر فلان قسمت بودهام در حالیکه فقط مسئولیت مستقیم برخی امور با من بوده است، توقع مصاحبه کننده را نسبت به خودم بالا بردم و در نتیجه ممکنه بر اساس آنچه از خودم ارائه کردهام سئوالاتی از من پرسیده شود که در پاسخ به آنها عاجز باشم. نتیجه؟ مصاحبه از دست میرود.
فروتنی همراه با استواری؛ در عین فروتنی میتوان محکم و استوار بود اما اعتماد به نفس کاذب چیز دیگری ست. لازم است که با نهایت احترام نسبت به مواضع و نظرات خودمان پایبند باشیم. باور کنید که این پایبندی همراه با احترام و فروتنی بسیار ارزشمندتر از نادیده گرفتن نظرات شخصیمان فقط بخاطر احراز شغل موردنظر است.
بدگویی؛ مخصوصا اگر از محل کار قبلی و افراد باشه دردی رو از شما دوا نمیکند. آنچه که دربارهی آن بدگویی میکنید ممکن است به نظر آید که در شرایط مشابه هم اتفاق بیوفتد. پس برای منزه کردن خودتان و دلایل خروجتان از محل کار قبلی بدگویی نکنید چرا که نتیجه معکوس میگیرید. میتوانید مسائل گذشته را صادقانه و بدون بدگویی بازگو کنید و بجای آن به این بیاندیشید که ریشه بدگویی شما چیست؟ آیا درصدد کشف دلایل نارضایتی از شغل قبلی خود برآمدهاید؟و...
لازم است درنظر داشته باشیم که در اکثر موارد، نارضایتی موجود ممکنه بخاطر خودمون باشه و اینکه ما هستیم که مشخص میکنیم چگونه با ما رفتار بشه. مسئولیت پذیری یکی از ارکان حرفه ای بودن است. حرفه ای ها هزینهها رو میپذیرن و از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمیکنند.
بعد از مصاحبه
پس از هر مصاحبه، آنچه که در فرآیند مصاحبه و استخدام یاد گرفته اید را مرور کرده و حتی یادداشت برداری کنید. هرکدام از چیزهایی که یاد گرفته باشید یک مهارت جدید یا توسعه مهارت های قبلی شما محسوب میشود.
نقاط ضعف و قدرت خود را یادآوری کرده و در جهت بهبود آنها تلاش کنید. به عبارتی چرخهی بهبود را تا ابد ادامه دهید.
اگر خواستار شغل بهتری هستید، کارهایی که الان انجام میدید رو بهتر انجام بدید، خودتون متوجه تفاوت خواهید شد. روزی میرسه که لازم نیست برای هیچ مصاحبه ای آمادگی قبلی داشته باشید و هر لحظه که اراده کنید میتونید در یک مصاحبه شغلی شرکت کنید و بالاتر از اون اینکه روزی خودتان به یک مصاحبه کننده تبدیل خواهید شد.
به امید روزهای بهتر و موفقیت روز افزون