شما معمار مغز خودتان هستید.
تحقیقات نشان میدهد که کسی که تغییرناپذیر بنظر میرسد هم میتواند یاد بگیرد و تغییر کند.
تا همین چند وقت پیش تفکر رایج این بود که سیمکشی یا همان اتصال نورونهای مغزمان از همان لحظه تولد شکل میگیرد، همیشگی هست و در نتیجه قابل تغییر نیست.
اما خبر خوب اینکه مغز ما با فعالیتهای روزانه ما به طور مداوم در حال تغییر شکل دادن است.
شما میتوانید نحوه فکر کردن، عمل کردن و رفتار کردن خود را بهبود ببخشید ، به شرط اینکه فعالیتها و تمرینات خود را با دقت و حساسیت درست انتخاب کنید.
نوروپلاستی (Neuroplasticity یا انعطافپذیری عصبی) به توانایی مغز شما در تشخیص خودش، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ کارکرد گفته میشود؛ این شناخت در سراسر زندگی شما به واسطه محیط اطراف، رفتار، طرز تفکر و احساسات شما ایجاد میشود.
اولیور وِندِل هولمز جِیآر زمانی گفته است: «مغزی تحت تاثیر یک تجربه جدید کِشیده شود، دیگر هیچ وقت به ابعاد قبلیاش بازنخواهد گشت.»
تولد نورونهای جدید میتواند مغز شما را تغییر شکل داده و سیمکشی آن را تغییر دهد.
یکی از جنبههای اصلی نوروپلاتی تحت عنوان داروینیسم عصبی (Neural Darwinism) یا هرس عصبی (neural pruning) مطرح میشود و به این موضوع میپردازد که نورونهایی که فعال نمیشوند و ارتباطی با هم ندارند، احتمال بیشتری دارند که با مرور زمان از بین بروند.
اکتشاف بزرگ دونالد او. هب در سال 1949 روند اتصالهای نورونها و تقویت مسیرهای مغزی رو به خوبی توضیح میدهد: «نورونهایی که با هم فعال میشوند، به یکدیگر متصل خواهند شد.»
دکتر مایکل مِرزِنیچ در کتاب «سیمکشی نرم: چگونه علم نوین نوروپلاستی مغزی میتواند زندگی شما را تغییر دهد» توضیح میدهد:
«تفاوتی ندارد که زندگی سالهای ابتدایی کودک با چه شرایطی بوده ، یا گذشته و وضعیت فعلی این شخص چگونه باشد، هر انسانی توانایی ذاتی در بهبود، تغییر در راستای زندگی بهتر، بازسازی به شکل قابل توجه و حتی گاهی توانایی بازگردانی وضعیت را دارد. فردا، آن فردی را که در آینه میبینید میتواند قویتر، با استعدادتر، سرزندهتر، مبتنی بر تواناییهای شخصی و در نهایت فردی باشد که هر لحظه در حال رشد است.»
ما انسانها در توانایی حل مساله، یادگیری، تفکر منطقی، فهم و به دست آوردن دانش جدید، یکپارچهسازی ایدهها و دستیابی به اهداف تقاوت داریم.
اما وقتیکه باورها و اعتقاداتتان را تغییر دهید، چیزی جدید بیاموزید یا از واکنشهای همیشگی خود به احساسات ناخوشایند آگاه باشید، درواقع در حال تغییر نوروشیمیایی (neurochemistry) و ساختار مغزی خود هستید!
هوش و ادراک یک مفهوم سیال و در حال تغییر است؛ بنابراین هیچ وقت برای اضافه کردن مفهومی جدید به دانش خود دیر نیست.
شما نباید هر ساعت و روز در حال یادگیری همه چیز باشید.
در عوض بهتر است تمرکز داشته باشید و از شاخه به شاخه پریدن برای یادگیری همه چیز پرهیز کنید.
آسانترین و مستقیمترین مسیر برای باهوش بودن به دستآوری دانش عمیق در حوزهای هست که شما به آن علاقه دارید.
عمیق شدن در حوزهای خاص نهتنها حافظه را بهبود میبخشد، بلکه نوع تفکر و تصمیمگیری شما در آن موضوع را بهتر خواهد کرد.
به طور کلی وقتی برای افزایش دانش خود، روی موضوع و حوزهای خاص تمرکز میکنید سرعت یادگیری بیشتری به نسبت زمانیکه به صورت رندوم موضوعات مختلف را مطالعه میکنید، دارید.
اما اگر مطالبی را که میخواهید یاد بگیرید جزو موضوعات موردعلاقه شما نباشد، به سختی میتوانید زمان و انرژی خود را صرف آن کنید و در نتیجه زمان بیشتری را باید به آن اختصاص دهید.
اکثر مردم روی این توافق دارند که «مطالعه کردن» بسیار نزدیک به هستهِ نحوه تغییر مغز و وجودیت هر شخص است.
درگیر روش یادگیری مورد علاقه خودتان نشوید. بیشتر افراد در مورد چگونگی روش یادگیریشان و آیا واقعا بهینه است، فکر نمیکنند. شاید روشی که آن را انتخاب کردید و دوست دارید، روش درست یا کاملی نباشد.
جهان با سرعت بالایی در حال تغییر بوده و هر روز ایدههای جدیدی ظهور میکنند؛ آنها را در زندگی خود استفاده کنید.
این کار باعث میشود ذهنی باز پیدا کرده و آن را حفظ کنید. افراد بسیار باهوش همیشه به این صورت به دنیا نیامدهاند، اما آنها بدون وقفه روی بهبود هوش و ادراک خود کار میکنند.
هر روز فرصتهایی برای شما وجود دارد که از طریق آنها بتوانید نحوه تفکر خود را بهبود و افزایش دهید. با دقت و هوش خود آنها را انتخاب کنید و همیشه کنجکاو باشید.
«تغییر» نیازمند تمرین روی یک عادت جدید است. این موضوع از یک اصل پیروی میکند: «ازش استفاده کن، یا از دستش بده». آگاهانه به شکل متفاوتی از روش همیشگی خود، تفکر کردن، احساس کردن، مجسم کردن و رفتار کردن را تمرین کنید.
تنها استفاده کردن از یک روش خاص، برای تغییر دوباره اتصالات نورونها کافی نیست.
شما نیاز دارید با آغوشی باز تجربههای متفاوت را امتحان کنید؛ چه آنهایی که مطابق میل شما هستند و چه آنهایی که آزارتان میدهند.
بعضی افراد به صورت طبیعی کنجکاو هستند و برخی دیگر خیر.
فرآیند یادگیری محدود به دوران مدرسه، دانشگاه یا کار نمیشود؛ بنابراین ز گهواره تا گور دانش بجو. در راستای یادگیری در هر مقطع از زندگی، بیشتر از تصور شما کارهای زیادی وجود دارد که میتوان انجام داد.
از کنجکاوی در هر موضوعی شروع کنید.
اولین کاری که برای گسترش دادن ذهن خود باید انجام دهید، داشتن ذهنی پرسشگر است؛ درباره هر موضوعی شروع کنید به پرسش سوالات.
هنگامیکه اطلاعاتی سمت ما روانه میشود، ما میتوانیم با روشهای متفاوت با آن برخورد کنیم؛ با داشتن ذهنی کنجکاو و پرسشگر در مورد آن سوال کنیم و با حساسیت روی آن فکر کنیم؛ یا در روشی دیگر بدون پرسش هیچ سوال و فکر کردنی آن را قبول کنیم. طبیعتا به دلیل اینکه حالت دوم راحتتر است و مغز ما انرژی کمتر مصرف میکند، مغز ما عادت میکند که دیگر هر اطلاعاتی را که به سویش روانه میشود را بدون پرسشگری بپذیرد و در نهایت مغز ما تنبل شود.
تا کنون شده به این فکر کنید که چرا یک گل رنگ خاص خودش را دارد، یا اینکه چرا برخی افراد به ما میگویند دوستمان دارند، و سوالهایی از این دست.
طبیعتا وقتی شروع میکنید به پرسش سوالهایی از خودتان، باعث میشوید سوالهای بیشتری ایجاد شود، و این سوالهای جدید هم سوالهای دیگری را به وجود میآورند و این رویه ادامه خواهد داشت.
در این میان، ممکن است برای برخی از سوالهایمان جوابهای منطقی هم پیدا کنیم، اما هیچگاه این نکته مهم را فراموش نکنید ادامه دادن به پرسشگری و کنجکاوی باعث میشود ذهن ما گسترش پیدا کند و در نتیجه بتوانیم هر موضوع را از زوایای مختلف زیادی نگاه و بررسی کنیم.
یک پرسش جدید، چشمانداز جدیدی را به همراه میآورد، و به طور بالقوه میتواند هر آنچه که ما در مورد جهان میدانیم را تغییر دهد.
آلبرت انیشتین در راستای کنجکاو بودن گفته است:
«زمانیکه میخواهید سوالی را بپرسید با این تفکر که «چرا من دارم این سوال رو میپرسم» پرسشگری خود را متوقف نکنید. نگران این نباشید که نتوانید جواب پرسش خود را بیابید؛ یا به دنبال توضیحی برای اینکه جواب پرسش را نمیدانید، نباشید . کنجکاوی خود علت خودش است. آیا شما زمانیکه به اسرار ابدیت جهان، زندگی، ساختار شگفتانگیز پشت واقعیتها فکر میکنید دچار شگفتی نمیشوید؟ و این معجزه ذهن انسان است — تا از ساختار، مفاهیم و فرمولهایش به عنوان ابزار استفاده کند که بتواند آنچه را که انسان میبیند، احساس میکند و لمس میکند را شرح دهد. سعی کنید هر روز کمی بیشتر درک کنید. کنجکاوی مقدس داشته باشید.»
به احتمال زیاد ماجرای جذاب کلاس خوشنویسی رفتن استیو جابز جوان را شنیدهاید.
موسس آینده شرکت اپل، بعد از اینکه دانشگاه را رها کرد، زمان زیادی در اختیار داشت و قسمتی از این زمان را صرف رفتن به یک کلاس خوشنویسی کرد.
در آن بخش از زندگی استیو جابز رفتن به چنین کلاسی بهنظر بیارتباط میرسید، ولی او مهارتهای طراحی که در این کلاس آموخت را بعدها در طراحی کامپیوترهای مک استفاده کرد.
شما هیچوقت نمیدانید چه چیزهایی در آینده برای شما کاربردی خواهند بود. تنها کاری که لازم است انجام بدهید این هست که چیزهای جدید را تجربه کنید و منتظر بمانید تا در آینده آنها چگونه با تجربیات دیگر شما پیوند میخورند.
شما نمیتوانید نقطهها را به صورت روبهجلو به یکدیگیر متصل کنید؛ فقط میتوانید آنها را به صورت روبهعقب متصل کنید. بنابراین شما باید اعتماد کنید به اینکه نقطهها، تجربهها و دانشهایی که به دست آوردهاید در آینده شما به گونهای به یکدیگر پیوند خواهند خورد.
در راستای داشتن چنین نقطههایی برای اتصال دادن، شما باید برای انجام چیزهای جدید تمایل داشته باشید. به یاد داشته باشید بهای چنین چیزی شکستن برخی از روزمرگیها و روتینهای زندگیتان خواهد بود.
با آگاهی یکی از عادتهای خودتان را بشکنید؛ تنها برای لحظهای.
صبحانهای متفاوت میل کنید. مسیری متفاوت از همیشه برای رفتن به سرکار انتخاب کنید. جهت برعکسِ همیشه روی تختتان بخوابید. برخلاف معمول که کتاب غیرداستانی میخوانید، این بار کتابی داستانی را برای خواندن برگزینید.
برای مدتی از کنج راحتی (قلعه امن) خود بیرون بیایید.
همیشه نتیجهای یکسان را به دست خواهید آورد اگر مرزهای خود را جابهجا نکنید. اگر انتظار دارید چیزهای متفاوتی برای شما اتفاق بیفتد، تغییر ایجاد کنید. روش کار کردنتان را عوض کنید.
تجربههای جدید از نظر سلامتی نیز مزیتهایی دارد.
نورمن دویج در کتاب «مغزی که خودش را تغییر میدهد: داستانهای پیروزی شخصی از مرزهای علم مغز» مینویسد:
«در این رابطه، تمام فعالیتها ارزش یکسان ندارند. آنهایی که به تمرکز زیادی نیاز دارند – مثل یادگیری یک ساز موسیقی، بازی کردن بازیهای فکری، مطالعه، و رقص – ریسک زوال عقل را کاهش میدهند. رقص، که نیازمند یادگیری حرکات جدید است، تمرکز بیشتری نیاز دارد و شما را از نظر فیزیکی و ذهنی به چالش میکشد.»
کارهایی که همیشه انجام دادهاید را انجام ندهید.
در مورد فرهنگهای دیگر، زبانها و اینکه دیگران چیزها را چگونه به پایان میرسانند واقعا کنجکاو باشید. فرهنگهای دیگر میتواند تاثیر مثبت بهسزایی روی ایدههای شما داشته باشد.
در مورد صنعتهای مختلف مطالعه داشته باشید. اینکه کارها در دیگر مارکتها چطور به اتمام میرسد را کشف کنید. از درک و نگاه خود به موضوعات مختلف خارج شوید و از زاویههای دیگر درکشان کنید.
با آغوشی باز به سراغ گفتگوهایی بروید که خارج از دنیا و نوع نگاه شماست.
کتابهایی از موضوعاتی بخوانید که معمولا از کنار آنها گذر میکنید.
به صورت ناخودآگاه، احتمال اینکه شما به جستجو، پیدا کردن و مطالعه کردن موضوعاتی بروید که در آنها اطلاعات مختصری دارید بیشتر از زمانی است که سراغ موضوعاتی بروید که هیچ ایدهای در مورد آنها ندارید.
این روشیست که مغز شما برای محافطت و تقویت اعتقادات، ادراکات و عقاید شما انتخاب میکند.
تنها راه برای خروج از جهانیبینی همیشگی، فراتر قدم گذاشتن از ادراک همیشگیتان و در آغوش گرفتن دانشهای جدید است.
سعی کنید مجذوب چیزهای زیادی شوید.
اگر نتوانید مجذوب چیزی شوید، شما به اندازه کافی برای یادگیری آن اهمیت نخواهید داد؛ تنها وارد آنها میشوید و یک سری کارها انجام میدهید و چیزی بیشتر عایدتان نمیشود. میپرسید چطور من برای چیزی جذابیت ایجاد میکنم؟
گاهی انجام دادن فعالیتهایی همراه با کسی یا برای کسی باعث میشود انگیزهای را در من ایجاد کند که در آن موضوع عمیق شویم؛ یا مطالعه در مورد افرادی که در آن حوزه موفق بودهاند یا حتی الگوی افسانهای هستند باعث میشود من مجذوب آن موضوع خاص شوم.
به خودتان اجازه دهید که راه خودتان را پیدا کنید.
شما غرق حجم زیادی از اطلاعات و الگوها هستید.
و شما میتوانید آنها را به کار بگیرید، اما زمانی که مینشینید و چیزی را که آموختهاید منعکس کنید، و سعی میکنید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید (با نوشتن این مقاله الان دقیقا همین کار را میکنم)، آنگاه خودتان را مجبور میکنید عمیقا به آن فکر کنید، آن را در ذهن خود ترکیب و سازماندهی کنید؛ دقیقا شبیه زمانیکه میخواهید آن موضوع خاص را به دیگران آموزش دهید.
وبلاگنویسی یکی از بهترین ابزارها برای منعکس کردن و به اشتراک گذاشتن آنچه که آموختهاید است؛ حتی اگر به وبلاگنویسی میانه خوبی نداشته باشید. این یک ابزار رایگان است.
«نوشتن» واژگان ما را گسترش میدهد؛ این مساله به صورت علمی بررسی شده و نشان داده است که با موفقیت ارتباط مستقیم دارد.
هر حرفهای که با مردم سروکار دارد براساس ارتباطات محض با درک صحیح واژگان و مهارت خودبیانگری (self-expression) شکل میگیرد.
وارن بافت معتقد است که دانش (Knowledge) مانند بهره مرکب ، خودسازنده است. درواقع بهره مرکب نوعی بهره است که در آن میزان بهره به اصل سرمایه اضافه میشود و در نوبتهای بعدی علاوه بر اصل سرمایهگذاری، به بهره نیز بهره تعلق میگیرد. او بهره مرکب بودن دانش را بهترین تعریف برای آن میداند.
یکی از بهترین راهها برای کسب دانش، خودآموزی است. همین و تمام.
مهم نیست که شما در کلاس درس دانشگاه نشستهاید یا در کافه. تا زمانیکه واقعا به موضوعی که دارید مطالعه میکنید علاقه دارید، آن را متوقف نکنید.
بیشترین زمان ممکن را به بهترین شیوه آموزشی که پیدا کردهاید اختصاص دهید.
افرادی که زمان و ابتکار خود را برای یادگیری دانششان صرف میکنند، در این دنیا تنها کسانی هستند که آموزش واقعی را کسب میکنند.
نگاهی به هر دانشمندی، کارآفرین یا شخصیت تاریخی تحسین شده بیاندازید.چه دارای تحصیلات آکادمی باشند و چه نباشند، خواهید دید که موفقیت او حاصل خودآموزی مستمر او بوده است.
یادگیری مستمر در سراسر عمر، بیشتر سوالات شما را پاسخ خواهد داد.
مجبور نیستید ساعات زیادی را برای آموزش اختصاص دهید؛ هر زمانیکه تصمیم گرفتید که دیگر وقت یادگیری است، آن را انجام دهید.
ترجیحا موضوعاتی را انتخاب کنید که شما علاقه بیشتری دارید که در مورد آنها آگاهی به دست بیاورید. هدف در اینجا پیدا کردن تا حد ممکن بیشترین منابع از ایدهها و دانش است.
اگر زبان انگلیسی نسبتا خوبی دارید وبسایت Brain Pickings یکی از بهترین جاهایی است که میتوان از آن شروع کرد. Brain Pickings یکی از سایتهای مورد علاقه من است. شما هم دست به کار شوید و وبلاگها، وبسایتها، دورههای آموزشی آنلاین و منابع خود را پیدا کنید تا افق دانش خودتان را گسترش دهید.
نظر کارشناسانی که در موضوعات مورد علاقه شما هستند را سایت Quora مطالعه کنید (مترجم: نمونه خوب فارسی در این حوزه وبسایت جوابکو هست که اخیرا کار خودش را آغاز کرده است). این وبسایتها در دنیای سایتهای پرسش و پاسخ، متفاوت هستند و یک سروگردن بالاتر قرار دارند.
در مکانهایی که مردم عموما بیتفاوت از آنها عبور میکنند به دنبال پاسخ مهمترین سوالات خود باشید.
50 سوالی که به ذهنتان میرسد را بنویسید.
اگر نوشتن 50 سوال برای شما دشوار است میتوانید با 30 سوال شروع کنید.
این سوالات میتواند از هر چیزی باشد؛ از «چطور میتوانم پولدار شوم؟» تا «آیا جهان مرز دارد و اگر اینطور است، فراتر از آن چه چیزی وجود دارد؟»
همه سوالهایی را که به ذهنتان خطور میکند را بنویسید، هر آنچه که دوست دارید جواب آن را بدانید.
تا رسیدن به 50 سوال متوقف نشوید (یا تعداد سوالی که برای خودتان مشخص کرده بودید).
سپس به سوالات نگاه کنید و ببینید آیا موضوع یا طرح خاصی به صورت غالب در آن وجود دارد.
آیا در سوالات شما حوزهای خاص وجود دارد که بیشتر از بقیه حوزهها، ذهن شما را مشغول خود کرده باشد؟ مثل پول، کار، رابطه ، عشق، یا سلامتی؟
10 تا از مهمترین سوالات خود را انتخاب کنید.
سوالاتی که بیشتر از بقیه برای شما مهم هستند؛ و نیازی نیست همین حالا به آنها پاسخ دهید.
اینکه آنها را ساختارمند کنید و بدانید که آنها برای شما مهم هستند، کافی است.
از این تکنیک «10 سوال مهم» در هر بخشی از زندگیتان زمانیکه به دنبال بهبود هستید، استفاده کنید.
پ.ن: این پست ترجمه این مقاله نوشته شده توسط Thomas Oppong ، ستوننویس شناخته شده مجلات مثل inc. است. خواندن این مقاله ارزشمند برای من خیلی الهامبخش بود، بنابراین تصمیم گرفتن آن را ترجمه کنم و با شما نیز به اشتراک بگذارم.