میدانید آدمها چرا و کی نفرین میکنند؟ وقتی دستشان به هیچ جا بند نیست، وقتی خشم، غم و درد تمام وجودشان را پر کرده است اما به هر دلیلی مجبورند سکوت کنند. میدانید آدمها چرا دعا میکنند؟ چون باز دستشان به جایی بند نیست، چون خسته و بریده از همه جا شدهاند.
دلم پر است، چند روز است که میخواهم بنویسم، بیپرده و بدون خودسانسوری اما مدام آتش درونم را فرو مینشانم و خودداری میکنم. اما دیگر امروز نتوانستم، نمیشد ننوشت، نمیشد چیزی نگفت. حرف و موضوع زیاد است و ذهن من پراکنده است برای منسجم کردن تمام آنچه میخواهم بگویم. پس پراکندهگوییام را ببخشید!
از همین ابتدا بگویم که اگر خودتان پرستار یا دکترید یا مادر، خواهر، پدر، برادر و خلاصه عزیزانتان جزو کادر درمان هستند، اگر آدمهای خوبی هستید(هستند) که خب نباید بهتان بربخورد و اگر مخاطب این یادداشت هستید پس به خودتان بگیرید و حسابی بهتان بربخورد!
چرا اکثر پرستارها زن هستند، آن هم زنانی که از سر سیری و بیمیلی کار میکنند؟! اشتباه برداشت نکنید من خودم زنم و اتفاقاً مدافع سفتوسخت حقوق زنان. اما بیشتر آسیبها را در زندگیام از زنان دیدهام! ولی نمیفهمم چرا این دیدگاه دربارهی زنان وجود دارد که مهربان و صبورند؟! چه کسی گفته که زنان پرستارهای بهتریاند؟ شاید جایی دیگر مفصل در این باره بنویسم. و جدای از موضوع مهم جنسیتی کردن شغلها که از آن بیزارم، چرا برای این قشر قداست درست کردهاید؟ چرا از بعد کرونا جوی راه انداختهاید که پرستارها فرشتهاند و حتماً بعد از نام بردن از اسم پرستار و دکتر یک صفت زحمتکش هم به آن میچسبانید؟!
شک ندارم که نصف بیشتر مدافعان این قشر، حتی یکبار هم برای درگیری جدیای کارشان به بیمارستان و کادر درمان نیوفتاده است. مدافعان سلامت؟! از جانگذشتهها؟ فرشتههای مهربان؟ Are you kidding me?!
نمیخواهم کلیگویی کنم، همان ابتدا هم نوشتم که انسانهای کاردرست را استثنا بدانید. اما در طی این سالهایی که کارمان گیر مراکز درمانی و بیمارستان بوده است، به تعداد انگشتان دست پرستار و دکتر خوب و انسان به تورمان خورده است. شاید فکر کنید ما بدشانس هستیم اما برای اثبات حرفم سری به بیمارستانها بزنید و کمی شاهد جنگ روانی بیماران و همراهانشان با این جو و آدمهای سمی باشید!
چرا هیچکس از بیمارها نمینویسد، از آدمهایی که زیر دست این کادر افتادهاند؟ چرا صنفی برای بیمارها نیست؟! تا به حال به برگههای تهدیدآمیز در مراکز درمانی و حتی ادارات دقت کردهاید؟ برگههایی که با مشخص کردن تعداد ضربات شلاق، حبس و جریمهنقدی، از حقوق کارمندان خودشان دفاع میکنند؟! چرا برگههایی نمیچسبانند که در آن حقوق بیمار(مراجع) را یادآور شوند؟ که تهدیدی برای کادردرمان و کارمندانِ پرخاشگر باشد؟!
کاش نظارتی وجود داشت که در نتیجهاش نصف این پرستارهای نابلدِ سرشار از عقده از کار بیکار میشدند و کسانی جایشان را میگرفتند که انسان بودند!
امروز رفتم بیمارستان تا کنار خواهرم باشم. سُرُم دارویش حرکت نمیکرد، زهرا گفت میشه به پرستار بگی. پرستار در اتاق بود و با عشوه بسیار سرم مریض کناری را میزد. با لبخند گفتم: ببخشید خانم پرستار این سرمش نمیاد. خب به نظرتان یک آدم سالم و نرمال چه واکنشی میتواند نشان دهد؟! داریم از بیمارستانهای ایران و پرستارهای مریضش حرف میزنیم پس نباید توقع واکنشی عادی را داشته باشیم. اول خیره شد و در هزارم ثانیه با صدایی عصبی و پرخاشگرانه حمله کرد. بله حمله کرد و گفت: شما لازم نکرده نظر بدی و به من دستور بدی. میخوای کارم رو بهم یاد بدی؟! من خودم کارمو بلدم. نمیبینی اینجا وایستادم؟!
من بسیار مودبانه جملهای خبری گفتم. نمیتوانستم رفتارش را بفهمم.
خب من چه کار کردم؟! منی که به این شیوایی میتوانم بنویسم خفهخون گرفتم و یاد حرف مامانم افتادم که گفته بود: چیزی نگی که با زهرا لج بشن، اینا لج کنن بیمار رو دیوونه میکنن. و خشمم را فروخوردم. دهانم را بستم تا چیزی نگویم. گذاشتم پاچهام را بگیرد و حظ ببرد از اینکه در قلمروی کثافت خودش میتواند خوب بتازد.
آخ ببخشید عفت کلامم از دست رفت؟ بدتر از این هم میخواهم بگویم پس با عرض معذرت از پرستارهایی که متعهد و مهربانند!
خردهروایتهای زیاد و دردناکی برای تعریف کردن دارم اما نمیخواهم فعلاً در اینجا بنویسم شاید روزی در کتابی یا نمیدانم بالاخره در جایی همه چیز را نوشتم.
فقط در این حد بدانید که امروز روز مزخرفی بود. روز تعطیل در این کشورخرابشده یعنی روز شکنجه و عذاب، برای آنهایی که میخواهند بروند شمال تا جوج بزنند شاید خوب باشد اما برای کسانی که کارشان گره خورده به درد و درمان و دکتر، مرگ تدریجی است. در کدام خرابشده در جهان در روز تعطیل دکتری وجود ندارد، مراکز عکسبرداری، آزمایش و... بسته میشوند؟!
همراه بیمار ضجه میزند برای راه افتادن کار بیمارش، و پرستار پرخاشگر و عصبی که روز تعطیل مجبور است شیفت باشد میگوید: خودتان بروید پیگیر کار بیمارتان شوید. و وظیفه خودش را میاندازد بر دوش بیمار و همراهش!
دکتر و پرستار ناعزیز؛ آدمها برده و بندهتان نیستند، شما از بیماران طلب ندارید، دارید حقوقتان را میگیرید، کم و زیادش به ما ربطی ندارد. سگ اخلاقی شما توجیهی جز عقدهای بودنتان ندارد. کاش فقط کمی انسان باشید و خودتان را جای افراد بگذارید.
بیماری که روی تخت خوابیده، عزیز کسی است!
هر بیماری عزیز کسی است! اگر این را یادتان نرود نصف ماجرا حل میشود.
اما سخنی چند با آنان که فرزندی دارند: پدر و مادر عزیز، بچههایتان را مجبور نکنید که دکتر بشوند.
از بچههایتان بخواهید بزرگ که شدند انسان بمانند و انسانی رفتار کنند. صریح بگویم «آدم باشند.»
آدم بودن مهمتر از دکتر شدن است. به خدا که مهمتر است. آدمی که سرشار از عقده است با کولهباری پر از خودخواهی و صفات رذیلانه و خالی از مهربانی و انسانیت راهی اجتماع نکنید! نتیجه اجبار شما میشود فردی پر از عقده که دلش از سنگ است. مریض صد تا درد دارد و آقا و خانمِ دکتر عزیز دردانه شما میشود درد صد و یکمینش! کارگر و کارمند دولت پرخاشگر را نهایت یکی دوبار میبینیم و تمام. اما پرستار و دکتر مستقیماً با بیمار و همراهانش در ارتباطاند و آثار روانی رفتارهای ناشایست آنها برای همیشه زخمی میزند که هرگز درمان نمیشود.
دیدید تو مطب دکتر هم منشیها بداخلاقتر و پاچهبگیرتر از دکترها هستند؟!
دکترها هم تعریفی ندارند و خود عذاب الیم دیگری هستند که باید جداگانه ازشان بنویسم. اگر شما دوستدار این قشر هستید، باشید. با اجازه شما من دوستندارشان هستم و دلم میخواهد چیزی را بنویسم که حقیقت دارد و نه گوگولی است و نه فانتزی!
حقیقت کثیف جامعه اینجاست. همینجا، بیمارستان!
#مریم_جعفری_تفرشی