مهری مصور
مهری مصور
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

نامه بی تمبری که به مقصد رسید


اول: نه فقط ما، در کوچه ما برای کسی نامه نمی آمد، هیچ کدام فامیل و دوستی در شهر دیگری نداشتیم که بخواهند نامه بنویسند. پستچی را فقط در تلویزیون دیده بودیم، البته صندوق پستی زردی سر خیابان ما بود اما کسی را نداشتیم برایش نامه بنویسیم. وقتی توی فیلم ها پستچی ها که عموما پیرمردهای مهربانی بودند، نامه ای را به دست صاحبش می رساندند، دلمان قنج می زد و دوست داشتیم جای صاحب نامه باشیم. دلمان می خواست بدانیم توی نامه چی می نویسند و چه طوری جوابش را می دهند. کلاس اول یا دوم ابتدایی بودم که در کیهان بچه ها داستانی خواندم از پسری که پسرخاله اش که ساکن اکبرآباد هند بود برایش نامه ‌می فرستاد. همدیگر را ندیده بودند اما سال ها بود برای هم نامه میفرستادند و از خانواده شان می گفتند و از آرزوهایشان و هر چه به نظرشان جالب بود‌. از آن وقت بود که ساعت ها به نامه نگاری با فامیل فرضی در خارج فکر می کردم، به دختر خاله یا دختر عمویی خارج از کشور که می توانستم برایش نامه بنویسم و توی صندوق پستی سر خیابانمان بیندازم و آقای پستچی نامه ای بیاورد که دختر خاله یا دختر عموی فرضی جواب داده اند.

دوم: کلاس چهارم دبستان بودم که بالاخره به آرزویم رسیدم و نامه بدون تمبرم به مقصد رسید. از دفتر پست محله مان پاکت نامه و تمبر خریدم اما وقتی کسی به نظرم نرسید یا درست تر اینکه کسی را نداشتیم که بخواهیم برایش نامه بفرستیم، برای دایی هایم که یک خیابان بالاتر از ما زندگی می‌کردند، چند خطی روی کاغذی که از دفتر مشقم کنده بودم، نوشتم اما آن قدر ذوق داشتم که نه در پاکت نامه را چسباندم و نه تمبر زدم، تازه وقتی پاکت نامه را در صندوق انداختم به صرافت افتادم. لابد پستچی کارکنان اداره پست یک دل سیر برای نامه بدون تمبر و سرباز بین دو خیابان خندیده اند و البته خوش شانس بودم که نامه را به مقصد تحویل دادند اما دایی ها هیچ وقت باورشان نشد نامه را پستچی آورده و فکر می کردند خودم نامه را پشت در خانه شان انداخته ام.

سوم: خیلی زود پای ثابت نامه نگاری با مجله ها شدم، از کیهان بچه ها تا گل آقا و اطلاعات هفتگی تا بعدترها هفته نامه های ورزشی و نشریات داستانی. برایشان نامه می نوشتم و برایم نامه می فرستادند. دیگر خانه ما مسیر آشنایی برای پستچی محله بود که دست کم هفته ای یکی دو بار در خانه ما را می زد و از توی کوچه بلند صدا می زد مصور نامه داری! اما هنوز به اندازه همان نامه اولی که هول هولکی توی صندوق پست انداختم، ذوق داشتم و هنوز هم دارم. سال هاست نامه نگاری هایمان الکترونیکی شده و پست بیشتر برای کارهای رسمی و اداری است. حالا شاید روزی ده ایمیل برایمان ارسال شود که بیشترشان را باز نکرده راهی صندوق زباله می کنیم اما نامه کاغذی و صندوق پست و پستچی دنیای دیگری داشت، کداممان نامه کاغذی باز نکرده ای را دور می انداختیم؟!


#مهری_مصور

#روزنگاری_های_من

خبرنگار و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید