هانا یه دختر شر و شیطون، نترس، ماجراجو و دیوونه، نه از اون دیوونه های معمولیا، خیلی خیلی دیوونه!با دوستش روشنک می خوان که برن آمازون، آرزوشونه، و اینم یکی از همون دیوونگیاست…برنامه یه سفر برزیل رو می چینن که به بهونه اش برن آمازون، اما شانس همیشه با هانا یار نیست و روشنک نمی تونه باهاش بره، اما هستیار نامزد روشنک، یه همسفر اجباری جور می کنه، همسفری که اهل سینما و هنره و از قضا، چند وقتیه وضع کار و بارش خوب نیست… همسفر اجباری هاناهم دیوونست، ولی جنس دیوونگی هاش فرق داره… یه دیوونه ترسو!