ویرگول
ورودثبت نام
mehrpouya kakavand
mehrpouya kakavand
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

صحبت

رفتار تو فاعل شکستن دلم شد

با حرفات ساختی ترک های روش

خواستم با حضورم خودنمایی کنم

چشماتو بستی رو حضورم وگفتی دور شو

می‌رسی به ته جاده ی حرفایی که موقع حضورم نشنیده گرفتی

لبخندایی که جلوی صورت من دزدیدی، شدن اشک هایی که ریختی

حالا که جدا شد حضورم از وجودم، توجهت هدیه بده به دایره ی نزدیکت

که بعد از چند بار مردن خورشید، اشکات جاری نشه روی گونه هات بگی که دیره

چقدر پاهات خسته کردی برای دوییدن دنبال چیزایی که اینجا مطرح نیستن

چقدر خودتو خم کردی برای رد شدن از جاهایی که اینجا مدخل نیستن

کسایی که پات می‌ذاری جای پاشون

کسایی که دندوناشون به رخ می‌کشن با خندیدناشون

کسایی که می‌خوان عیباتو ببینن، با دیدناشون

اینا آدمای خوبی نمی‌شن برات

با زبون سرخشون، باغ سبز دلت می‌کنن خراب

صحبتدرونمهرپویاحرف های منشعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید