چه سال هایی
چه بچه فراری هایی که میدانستند فردا نشود
پس فردا میشود. پس فردا نشود پس تر فردا میشود.
بالاخره گیر میافتند و به هزار التماس و خواهش،
که آقا قید والدین ما را بزنید. ما غلط کردیم.
دیگر تکرار نمیشود.
با اینکه خود میدانست در اولین فرصت باز هم
پا به فرار خواهد گذاشت، از آن جهنم دور خواهد شد.
چه زنگ های علومی را پشت سر گذاشتیم
و گردنمان شکست، از بس سرمان را پایین نگه
داشتیم و تظاهر به نترس بودن کردیم تا مبادا
معلم ما را پای تخته فرا بخواند.
برای شما هایی که نمیدانید! پای تخته ترس نداشت.
دست های سرد و سنگین، بی رحم و جنگ طلب
آقای جوادی و شلیک کلمات زهرآگینش به سوی بازیگوشی ها و خنده های دیروز در کوچه که
چرا درس نخواندهای بود که ترس داشت.
کلام و ابرو های بد فرم مدیر، درهم آمیخته با
اعصاب خوردش رقص کنان بر دیوار آرزو های
یک کودک نهااایت هجده ساله!
چه بود این ده دوازده سال جهنم؟!
نوشتند تعلیم و تربیت، نمودند تحقیر و تخریب شخصیت.
راستی، شماهایی که میخواهید نقاش شوید،
تئاتر بازی کنید، کافه باز کنید، طبیعتگرد شوید،
رانندگی کنید، نوازندهی پیانو یا ویالون شوید،
بادکنک فروشی باز کنید، کتابفروشی یا لوازم تحریر باز کنید، ظرف های سفالی رنگ کنید، بازی های فکری اختراع کنید، زندگی کنید،
قالی ببافید یا پیتزا درست کنید و بدهید دست مردم،
قید این زندان و زندانبان های رویا کش درونش را بزنید.
.
- مهدی داورپناه✍️
.
ویدیو از پیج: @boufe_koor
.
.
.
.
#نویسندگی #مدرسه #متن_غمگین
#آموزش_و_پرورش #معلم #متننوشته
#نویسندگان_جوان #کلاس_درس #مدرسه_شاد
#دلنوشته_تلخ #فرهنگسازی #تحصیل #متن_نگار