melikam
melikam
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

^_^

ای کسی که دچارت مانده ام سلام...راستش بری یا بمانی را نمیدانم، نمیدانم کجای دنیا ایستاده ایم،،،حتی نمیدانم تا کجای رویایم میایی...جگر گوشه؟ای جانی که جهان منی......چه نانوشته ها برایت دارم...چه سخن ها و چه قربان صدقه هایی که گفته نشد...میدانی؟تو همان گمشده ی منی؟نیمه ی دیگر روحم؟ نیمه ای از این جان ...تو آخرین من می مانی آخرینی که اولین های واقعی ام با او بود ...اولین بوسه ی حقیقی،،،،اولین آغوش گرمی که زنده ام کرد ...آری تو حضرت جانی و شاید همان مسیحی که مرده را زنده میکرد ...تو مرا پر از عشقی کردی که مجنون لیلی را!!!!اما چه بر ما گذشت؟؟؟؟چه میشود تقدیر این دل را؟؟؟؟تا کجا رویایت را با خود بکشانم؟؟همدم؟همراز؟ای همنفس جانِ خسته ام ...کاش ای کاش هایم تمام میشد...اما این نوشته ها ادامه دارد.تو کجای زندگی من ایستاده ای که عطرت خاطرات را زنده میکند و از مشامم نمیرود؟؟؟ ....اگر تقدیر رسیدن بود از عشق برایت مینوشتم حال که نمیدانم چه میشود و تا کجا قرار است دستت را ،،،یادت را،،،عطر تنت را با خود بکشم از عشقی مینویسم که تا ابد می ماند﴿﴿﴿ از عشقی که نامش تا ابد روی سینه ام حک شده﴾﴾﴾..تو آخرین منی ...همان که بعد او دیگر توان عاشقی نیست مرا....ای پاره ی تن؟ای دردانه ی من؟چه میشد اگر تقدیر تا ابد بودن ما بود؟؟؟؟اما ملالی نیست ،،،،من از لیلای قصه و از شیرینِ فرهاد عاشقترم ...شاید تقدیر این بود که حقیقت عشق را باتو بچشم .....به راستی که ...حبك احلى من العسل و عشق تو از هرچیز برای من شیرین تر بود ...ای نبض احساسم ای تمنای دل دیوانه ام؟از جان خویش دوست تر میدارمت ...تو خدای من روی زمین بودی...و تا ابد عاشق دیوانه ات می مانم،همیشه بمان خدای کوچک من✨??

نمیدانم کجایعشقعمو یادگارنمی توانست زنده بمانددروغ سیزده
?‹ فردایی بنویس که شکل امروز نباشد. ^^ ›?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید