خدایا گر عزیزت را کسی دیگر به مستی در بغل گیرد،
و آیا همچنان از صبر ایوبت در آن قران جاویدت سخن داری؟
نه تو بی پرده کفر خواهی گفت،نخواهی گفت؟
خداوندا غرورم را هوس داران شکستند و جوانیم را گرفتند هنوز پای میکوبند و میرقصن،
عجب دنیای بی رحمی عطا کردی، ببخش من را خدای من که بی پرده میگویم خطا کردی،
خطایت را نمیبخشم تو دستم را رها کردی...
این روزها بیشتر از همیشه به پایان فکر میکنم؛
پایانی که با گم شدن تو آغوش دریا رقم میخوره.
شاید دریا وجود خستهمو پس نزنه و جوری تو آغوشش پنهانم کنه که تکههای شکستهی روحم به هم بچسبن و دیگه زخمی نکنه.
شاید به خاطر عمق زیاد دیگه صدایی نشنوم و لازم نباشه جواب صداها رو بدم.
میخوام برم گم شم،
اینبار در آغوش تو،باتو، برای تو، کنار تو♥✨