دکتر دمینگ، مدیریت کیفیت و ایجاد بهبود را وظیفهی همه کارکنان میدانست. او معتقد بود مدیریت ارشد بایستی فلسفه جدید کیفیت را پذیرفته، حرکتهای بهسوی ارتقاء را رهبری نموده و در تمام مراحل عملیات، بهطور مستقیم درگیر باشد.
دکتر دمینگ، نخستین آغازگر جدی و نظریهپرداز مدیریت نوین جهان، بر اساس مشارکت تمامی کارکنان، مدیران و مشتریهای یک سازمان است که با مکتب جدید خود تحولی شگرف، پدید آورد. مشارکت و همکاری وی با مدیران ژاپنی در توفیق آنها برای تولید یک کیفیت غبطه آور، مورد تأیید و قبول صاحبنظران جهان پیشرفته امروز است.
دکتر دمینگ، بر استفاده از روشهای آماری و رویکرد سازمانمند، برای حل مشکلات کیفیت تأکید میکرد و تقصیر ضعف مدیریت را نه در نظام و نه در کارگر میدانست و بر اهمیت ابزارهای آماری بنیادین پافشاری میکرد.
دکتر دمینگ، مدیریت کیفیت جامع (TQM) را اینگونه تعریف میکند:
عبارت است از مجموعهای از فعالیتهای سیستماتیک سازمان برای رسیدن به یک سازمان اثربخش در تأمین اهداف عالی خود و همچنین ارائه محصول یا خدمات با سطح کیفیت مطلوب، بهطوریکه بتواند رضایت مشتریان را در زمان و باقیمت مناسب تأمین نماید.
دمینگ معتقد بود چنانکه خود را عوض کنیم هر کاری را بهتر میتوانیم انجام دهیم. هدف دمینگ ایجاد یک طرز فکر سازنده در مردم و شکستن الگوهای سنتی آنها بود. شرکتهایی که فلسفه دمینگ را به کار گرفتند بهخوبی واقفاند که لازمه این کار پشتکار و صرف زمان زیاد است.
منتقدین دمینگ معتقد بودند که این نظام کیفیت نمیتواند تمام مشکلات ناخوشایند را حل کند. ولی چرا؟ نظام تولیدی کمیت[۱] بود که باعث بروز چنین مشکلاتی میگشت و دمینگ از کسانی بود که این نظام کمیت را برای جوامع پیشرفتهای مانند آمریکا کافی نمیدانست چون کمیت به اطاعت و فرمانبرداری نیازمند بود.
فلسفه دکتر دمینگ، بر این پایه استوار است که تمام افراد یک سازمان برای یافتن راهحلهای جدید و بهتر باید باهم همفکری کنند. مصرفکنندگان خواهان کیفیت بهتر هستند و شرط اساسی اصلاح پیوسته، وجود تعاون و ارتباطات در بین مدیران، کارگران، توزیعکنندگان، مشتریان و دنیای بزرگتری است که شرکت یا سازمان در آن به فعالیتش ادامه میدهد.
و بهطور خلاصه همه باید به خواستههای مشتریان توجه نمایند و همیشه سعیشان، در بهتر ساختن و مقرونبهصرفه تر کردن کالاها و خدمات باشد.
دکتر دمینگ اشاره میکرد که راز موفقیت بشر، در عصر اقتصاد جدید افزایش پیداکرده است و با بهرهگیری از تعاون، اصلاح و پیشرفت مداوم باید کالاها و خدمات با هزینهای کمتر تولید شوند. هدف از نظام مدیریت دمینگ، بهبود تولیدات و خدمات با صرف کمترین هزینه است.
کسانی که این فلسفه را به کار گرفتند، بیان میکنند که: انجام این کار نتایج بسیار خوبی به دنبال دارد ولی ساده نیست. چیزی که فلسفه دمینگ برای یک سازمان انجام میدهد این است که طرز فکر و نحوه انجام گرفتن کار را تغییر میدهد.
دکتر دمینگ، اعتقاد داشت تنها تلاش سخت کافی نیست، کاهش هزینه هم بهتنهایی کافی نیست، پشتکار و از خودگذشتگی هم کاری از پیش نمیبرد، تجهیزات پیشرفته هم کافی نیست. بلکه مسئله در رأس سازمان قرارگرفته است. مدیریت، باید سیاستی برای کیفیت در نظر داشته باشد و کیفیت در هیئتمدیره سازمانها ساخته میشود.
عنصر مهم و اساسی که در روش دمینگ به آن توجه خاصی شده، وجود اعتماد است. بدان معنا که در یک سازمان، هم کارکنان باید به مدیران اعتماد داشته باشند و هم مدیران به کارکنان.
درنهایت میتوان گفت، سازمانهایی که روش دمینگ را با موفقیت به کاربردند به هر چیزی به شکل یک سیستم مینگریستند که هر تغییر و تحولی در هر جای این سیستم روی فرآیندهای دیگر نیز تأثیر میگذاشت.
در ادامه، راهکارهای فلسفه دمینگ در مقابل باورهای برخی از مدیران و جامعه غرب را به شرح زیر میتوان بیان نمود:
... برای مطالعه ادامه مقاله به سایت ما مراجعه نمایید.
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
#مرکز_تعالی_بازرگانی
#اتاق_بازرگانی_اصفهان
#شورای_تعالی_بازرگانی
#انجمن_شرکتهای_دانش_بنیان