حسین معماریان
حسین معماریان
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

نعمت نداشته ای که نعمت بود

از مدرسه بیزار نبودم اما دوران خاصی رو سپری کردم. تعداد معلم‌های خوب بسیار کم ، از همان با سبک آموزش و پرورش مشکلی داشتم آن هم حفظ کردن همه چیز بود!

به عنوان یک دانش آموز که قرار بود ذهن کنجکاویی ام سیراب شود وقتی میگفتم چرا اینطور شده و چرا باید فلان کار رو انجام بدیم یک جواب بیشتر گفته نمیشد: حفظ کن مهم نیست که چطور این اتفاق افتاده! اگر هم کسی مشکلی در حفظ کردن داشت یک دفتر چهل برگ برای تکرار آن چیز به انضمام کارتهای امتیازی که جنبه تشویقی داشت کفایت می‌کرد. این کار تا دوره دبیرستان ادامه پیدا کرد تا جایی که برای مفهومی ترین درس مدرسه مجبور به رونویسی از فرمولها و نکات بودیم. آثار جای قلم روی دستم هنوز باقیست و طوری شد که مادرم رفت پیش مشاور تا سوالی که در ذهن داشت جواب بگیرد: چرا وقتی از مدرسه می آيد تا آخر شب فقط می‌نویسد؟

اما من اوضاعم خراب تر از این حرفها بود که بتوانم با تکرار در حد یک دفتر چهل برگ حفظ کنم. اینجا دچار یک محدودیتی بودم که راه فرار هم نداشتم نمیدانم کی تصمیم گرفتم که به جای حفظ کردن سعی در فهم مطلب داشته باشم اما این کار رو شروع کرده بودم.

با اینکه در بعضی اوقات درسهای حفظی فشار زیادی به من وارد می‌کرد اما انواع روشها رو اجرا میکردم تا بتوانم نمره مناسبی از آن خود کنم مثلا قسمتهای آسان از لحاظ حفظ و قسمتهایی که نیاز به یادگیری داشت رو بیشتر کار میکردم یا قسمتهای سخت رو از دوستان سرجلسه امتحان کمک می‌گرفتم ، یادم هست وقتی درصد تست ادبیات از منفی به صفر رسید بابت این پیشرفت از طرف دوستان پیام تبریک گرفتم :)

یکی از ناراحتی هام در دوران مدرسه این بود که چرا حافظه ضعیفی دارم اما حالا آن دوران گذشته و خیلی هم خوشحالم چون باعث شد روی فهم اتکا کنم ، فهمی که الان شدیدا بهش نیاز دارم و میتونم بگم تنها نکته مثبتی که از دوران مدرسه با خود همراه دارم



مدرسهآموزش و پرورشآموزش پرورشدانش آموز
یک جستجوگر که به صورت پاره وقت مشغول توسعه نرم افزار و تمام وقت رشد شخصیتی است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید