من اینجایم در اعتراض به فردی که رعایت انسان را فراموش کرده بود. من اینجایم که همگی فراموشی نگیریم و انسان را به یاد داشته باشیم، خدا را که گفته هیچ چیز حرمتش به جان انسان نمیرسد.
من اینجایم در وسط زمانی از اتفاقات ، تاریخی از پس یک انقلاب در سال 1357 .
من اینجایم و سالهاست کناری ایستاده ام ، آشنایانی میبینم ، میآیند و می روند ، به هم می پیوندیم ، نمی خواهیم بایستیم و نظاره گر باشیم اما در تمامی این سالها گفته اند بحث نکن ، جواب نده و برو.
اما من فرار نمیکنم. شاید احمقانه، شاید بی تدبیر، شاید ساده لوحانه، اما من از هیچ چیزی که واقعیت دارد فرار نمیکنم ، سعی ام است خوب ببینم ، خودم را جای آدم ها بگذارم و در نقطه اشتراکی حرف بزنم....
قدیم تر ها تاریخ ها و خاطرات مارا پیوند میداد ،از 16 آذر به انقلاب و ....دانشگاه ...
به دور از خشونت ...
شاید باورتان نشود اما امروز از انقلاب که به 16 آذر میرسیم نه تنها دانشگاه مامنی نیست که نقطه ای است که در آن اسارت آغاز می شود....