مرآت ساعی
مرآت ساعی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دردِ دل با اعضای بدن؛ کلیه

کلیه جان، سلام! می‌دانم از اینکه دل ندادم تا قلوه تحویل بگیرم و تو را از تنهایی دربیاورم چقدر از دستم عصبانی هستی، ولی خودت در جریانی که من همه‌ی تلاشم را در این مورد می‌کنم تا حدی که توهم می‌زنم فلانی از من خوشش آمده که می‌آید و نظرم را در مورد امتحان ترم می‌پرسد! اینکه تنهایی تقصیر خودت هم هست، خودت دوری و دوستی را انتخاب کردی و از برادر دوقلویت جدا ماندی! حداقل با مستاجرهای طبقه بالایی‌ات بیشتر معاشرت کن، همینکه هورمون‌هایش مثل بچه‌های طبقه بالایی ما یورتمه نمی‌روند خودش خیلی آپشن بزرگی است و به خاطرش باید اجاره‌بها را هم کم کنی!


کلیه عزیزم، چرا جدیدا اینقدر بی‌جنبه شدی؟ تا من یک لیوان آب دستم می‌گیرم جریان خونت را اینقدر زیاد می‌کنی که محصولت را به تولید انبوه می‌رسانی. کلیه هم اینقدر هول آب؟! برو از روده بزرگ یاد بگیر که عین خیالش هم نیست و هر چی میخورم چیزی دفع نمی‌کند! ای کاش فقط همین بود، دوباره به قاچاق شبانه هم علاقه‌مند شدی. تا پلک روی هم می‌گذارم اسفنگتر مثانه‌ام شل می‌شود و باید دستشویی بروم. دیروز پدرم مشکوک شد و مرا برای آزمایش اعتیاد برد، فکر می‌کند نصف شبی من در دستشویی فضاپیما لانچ می‌کنم! هنوز هم پس از گذشت ۱۵ سال به خاطر قاچاق‌های شبانه‌ات تشکم بو می‌دهد، پس لطفا بیخیال شو!


دیگه نمی‌دونم با چه زبانی با تو صحبت کنم! تورو جدت، زیگوت کبیر، کمی هم وقت‌شناس باش! باور کن امکان صادرات حتی یک قطره از محصولت آن هم وسط بانک وجود ندارد چه برسد به یک مثانه‌ی پر! لااقل وقتی در صف کارگزاری بورس هستم حس مسئولیت‌پذیری‌ات گل نکند! باور کن من آبرو دارم.. اگر واقعا به بعضی جاها مثل اتوبوس حساسیت داری به من بگو تا رسیدگی کنم! نشد من یک‌بار داخل اتوبوس باشم و تو به سلول‌هایت اضافه‌کاری ندهی!


قلوه‌ی من، میخواهم آخر دردِ دل کردنم از تو تعریف کنم و به قول ما آدم‌ها هندوانه زیر بغلت بگذارم: قلوه‌کم، آب میوه‌گیری کی بودی تو؟! تو هم‌نفس و هم‌راز من در همه‌ی شب‌هایی بودی که برای اینترنت شبانه بیدار می‌ماندم، این تو بودی که وقتی تنها می‌شدم و حوصله‌ام سر می‌رفت به من میگفتی: «بیا بریم دسشویی حال و هوات عوض شه!». از این به بعد هم هر جا بروم به همه می‌گویم: «رفیق بی‌کلک، فقط کلیه»!
البته مطمئنم الآن توو دلت به من می‌گویی: «تعریفو می‌خوام چکار؟ به جای این خزبازیا برو یه قاچ هندونه بخور نفرونام حال بیان!».

طنزطنزنویسینویسندگیحال خوبتو با من تقسیم کن
شوخی میکنم، جدی نگیر :))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید