merajhami
merajhami
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

انعکاس

www.merajhami.ir


لیلا، در پیله ی زیبایی های همیشه، از پیچ ِ کوچه گذشت.

خودش هم نفهمید چرا؛ دست در کیف بُرد و اسکناسی را روی پای بی جانِ فقیر نهاد. درست مثل مَرد، که نفهمید چرا با زبان ِ اَلکن اَش، چنین دعا کرد؛

دستت پر برکت

دلت خونه ی عشقِ خوبا ..

زن، از مَرد و از کوچه گریخت و به خانه اَش پناه برد. به سرعت، از گلبرگِ لباس هایش شکُفت و به سمت پنجره رفت...

هوای تازه....

از حاشیه ی پرده می توانست مرد ِ علیلرا در خم ِ کوچه ببیند.

و به یاد آورد که هرگز عاشق نشده است !

نورِ غروب، آنقدر کم شده بود که می توانست تصویرِ کمرنگِ خود را در شیشه ی پنجره دریابد.

.

#معراج_حامی

از مجموعه داستان #چهل

برای دانلود این کتاب به سایت www.merajhami مراجعه فرمایید
داستان کوتاهچهلانعکاس
معراج حامی (علاقمند به نوشتن) کتابشناسی؛ جاده به سوی تو (مجموعه شعر)، گمشده در ژاپن (ناداستان)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید