.
هروقت کسی به من می گوید؛ « نمی شود... نمی توانم...» برایش از #برج_العرب مثال می زنم. این #فرا_سازه که امروزه به عنوان نماد دبی شناخته می شود، سیصد و بیست و یک متر ارتفاع، ششصد و پنجاه اتاق در هفتاد طبقه دارد که هفت طبقه ی آن به شکل آکواریوم در زیر دریا قرار گرفته است. امّا این مشخصات فنّیِ خیره کننده، دلیل ارجاع من نیست! نکته، این است که آن جایی که اکنون برج ایستاده است – پیش از آن – ذرّه ای خاک، وجود نداشته و این بنای عظیم را روی یک « جزیره ی مصنوعی » ساخته اند. اگر بخواهیم ساده اش کنیم می توان این طور تصوّر کرد که قسمتی از دریا را محصور کرده، و در آن آنقدر خاک ریختند و ریختند و ریختند تا بشود پِی ِ یک ساختمان هفتاد طبقه را روی آن اجرا کرد! اگر شیوخ تیزهوش دبی، مسئولیت این کار را واگذار می کردند به یکی از همین « آدم های نمی شودِ» فراوانی که دور و برِ همه ی ما هستند، وسط دریا که هیچ، احتمالا" کیلومترها دورتر از ساحل جمیرا هم آپارتمانی چهار طبقه نمی ساختند و می گفتند؛ « اینجا خاک سست است. رطوبت دارد! نمی شود! »
مدیونید اگر فکر کنید که نویسنده، آدمِ باانگیزه و مثبت اندیش و سرشار از زندگی ای ست! ولی وقتی کسی پیش من از ناتوانی هایش صحبت می کند، ناخودآگاه قیافه ی مهندس #تام_رایت ( که قیافه اش را تا به حال ندیده ام ولی خیال می کنم که باید پیرمرد چاق و سرخ و جدّی ای باشد ) می آید چلوی چشمم، که در ساحل ایستاده، و تخیّل می کند که چگونه می شود نمادِ قایق های بادبانیِ سنّتیِ اَعراب را، در قالبِ یک بنای بزرگ و ماندگار، همان جا، وسط آب ساخت. احتمالا" پیش خودش گفته آنقدر خاک می ریزم و می ریزم و می ریزم... تا جزیره ای که بتواند بنای مرا تحمّل کند، به وجود آید.
و من در مقابل مهندس رایت، کلاه از سر بر می دارم و جمله ی حکیمانه ام را تقدیم می کنم؛
« نمی شود»، وجودِ خارجی ندارد. «ما» حدود و ثُغورِ اِمکان را مشخص می کنیم؛ ما. همین جا، توی جمجه مان.
.
#معراج_حامی
*تقدیم به #کیمیا_صفری
.
1-تام رایت؛ طراح برج العرب، مهندس تام رایت از شرکت اتکینز است.
2-ثُغور؛ به معنای سرحدها، مرزها
3-جُمِیرا؛ منطقه ی ساحلی مسکونی و محبوب دبی که برج العرب در فاصله ای از آن، بنا شده است.