داشتم دیکشنری آموزش زبان و زبانشناسی کاربردی لانگمن (چاپ سال ۱۳۷۵) رو میخوندم که به این قسمت برخورد کردم و به نظرم خیلی جالب بود. این قسمت که برای آموزش زبان هست، به نظرم به مبحث سرنمونها (prototypes) هم کاملاً مرتبطه. این جا داره میگه وقتی توی کلاس از دانشآموزها میخوایم در مورد یک موضوع به یک سری واژه فکر کنند، دانشآموزها معمولاً بلافاصله به یک سری واژهٔ خاص فکر میکنند. این واژههایی که اول از همه و زودتر از بقیهٔ واژهها به ذهن دانشآموزها میاد رو اصطلاحاً میگن «دسترسی بالایی» دارند (high availability). برای مثال اگر از دانشآموزها بخواهیم اعضای بدن رو فهرست کنند، اکثراً واژههای پا، دست، چشم، بینی و گوش رو فهرست میکنند. این پنج واژه، اصطلاحاً در دسترسترین واژهها (the most available) هستند. نکتهٔ مهمی هم که اینجا ذکر شده اینه که واژههای در دسترس یک زبان لزوماً واژههای با بسامد بالای اون زبان نیستند. و در آخر این که برنامهریزان آموزشی از فهرست واژههای در دسترس برای آموزش واژگان یک زبان استفاده میکنند.
پس: اگر شما از یک میلیون نفر فارسیزبان بپرسید پنج تا میوه که اول از همه به ذهنت میرسه رو نام ببر و بیشتر اونها بگن سیب خیار موز آلو گیلاس، این پنج تا میوه میشن در دسترسترین میوههای زبان فارسی.
اما از طرف دیگه اگه شما پیکرههای گفتار یا نوشتاری فارسی رو بررسی کنید و ببینید توی یکمیلیون نمونه، پربسامدترین میوهها سیب، انار، خیار، طالبی و زردآلو هستند، اینا میشن پربسامدترین میوههای زبان فارسی.
در دسترس بودن یک واژه، از محیط جغرافیایی و فرهنگی اون گویشور زبان هم تاثیر زیادی میگیره. مثلاً هفتاد سال پیش اگر به مردم ایران میگفتید به یک میوه فکر کن و اونو نام ببر، قطعاً موز جزو جوابهای افراد اون زمان نبوده، چون اساساً میوه موز هنوز وارد ایران نشده بوده و مردم حتی نمیدانستند موز چیست (دز زمان کودکی نگارنده هم حتی هنوز موز جزو میوههای لوکس یا به قول نسل امروز لاکچری بود و یادمه بیشتر برای مهمانهای خاص و مهمانیهای ویژه، بزرگترها موز میخریدند).
{این مطلب در آینده بهروز و پربارتر خواهد شد.}