تاریخ، فرهنگ، تمدن و زبان بین النهرین
تاریخ، فرهنگ، تمدن و زبان بین النهرین
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

نبردهای آشور و مصر - اولین لشکرکشی آشوربانپیال

در نوشته پیشین، درباره آغاز نبرد میان آشور و مصر در سده هفتم پیش از میلاد که میان «اسرحدون» شاه مقتدر آشور و «طاهرقا» فرعون مصر اندکی نوشتم که می توانید آن را از لینک زیر بخوانید. ماجرای نبرد این دو به آنجا ختم شد که، زمانی اسرحدون آماده خاموش کردن شورش طاهرقا شد، مرگ مهلتش نداد و از دنیا رفت و پس از، پسرش آشوربانیپال به تخت شاهی نشست.

نبردهای آشور و مصر - اسرحدون شاه آشور و طاهرقا فرعون مصر - ویرگول (virgool.io)

آشوربانیپال

آشوربانیپال
آشوربانیپال

آشوربانیپال (ح. ۶۸۸ الی۶۲۷ ق.م)، پسر (کوچکتر) اسرحدون بود و در ماه مه ۶۷۲ قبل از میلاد به عنوان ولیعهد آشور منصوب شد تا از یک مبارزه خاندانی جلوگیری کند. او به خاطر فتوحات نظامی‌اش، از جمله ویرانی عیلام، و کتابخانه وسیعش در نینوا، که خودش آن را بزرگترین دستاورد خود می‌دانست، شهرت داشت.

این کتابخانه اولین کتابخانه ای بود که به طور سیستماتیک در بین النهرین سازمان یافته بود و حاوی بیش از ۳۰ هزار لوح و قطعات گلی، از جمله آثار ادبی، علمی و تاریخی بود.

آشوربانیپال پادشاه محبوبی بود که بر شهروندانش عادلانه حکومت می کرد اما به دلیل ظلم و ستم نسبت به دشمنانش مشخص بود. از او به عنوان یک جنگجو، محقق، سازنده امپراتوری، پادشاه قاتل، شکارچی شیر و کتابدار یاد می شود

نبرد آشوربانیپال با طاهرقا از زبان خود او

در اولین لشکرکشی ام به ماکان (مصر) [makan] و مِلوخا (اِتیوپی) [meluhha] پیشروی کردم. (و اما) طاهرقا، پادشاه مصر و کوش، که اسرحدون - پادشاه آشور، پدری که من را آفریده بود - شکست او را به بار آورده بود (و) او بر سرزمینش حکومت می کرد.

او، طاهرقا، قدرتِ خدای آشور، الهه ایشتار، و خدایان بزرگ، سروران من را فراموش کرد و به نیروی خود اعتماد کرد (مغرور شد؟). او علیه پادشاهان (و) مقاماتی که پدری که من را به وجود آورده بود در داخل مصر گماشته بود، پیشروی کرد تا آنها را بکشد (و) غارت کند و مصر را (از آنها) بگیرد.

طاهرقا پس از شکست از اسرحدون، به سمت جنوب (مصر) گریخته بود.

او وارد شهر ممفیس شد و در آن اقامت گزید، شهری که پدری که من را به وجود آورده بود آن را فتح کرده بود (و) بخشی از قلمرو آشور کرده بود. پیام رسانی سریع به نینوا آمد و این را به من گزارش داد. دلم از این کارها غضبناک شد و حالم داغ شد. (من 65) دستهایم را بلند کردم (و) به (خدای) آشور و ایشتار متوسل شدم.

من نیروهای زبده خود را که (خدا) آشور و الهه ایشتار در دستان من قرار داده بودند جمع کردم (و) آنها را وادار کردم که راه مستقیم مصر و کوش را در پیش گیرند.

حد و مرز مصر و کوش (در جنوب)
حد و مرز مصر و کوش (در جنوب)

در جریان لشکرکشی من، بیست و دو پادشاه ساحل دریا، میان دریا و خشکی، خدمتکارانی که به من تعلق داشتند، هدیه(های) قابل توجه مخاطبان خود را پیش روی من بردند و پاهایم را بوسیدند.

من آن پادشاهان را به همراه نیروهای (و) قایقهایشان وادار کردم که با سپاهیان من از دریا و خشکی راه (و) راه را در پیش گیرند.

من به سرعت برای حمایت از پادشاهان (و) مقاماتی که در مصر بودند، خدمتکارانی که متعلق به من بودند، پیش رفتم و تا شهر کربانیت پیش رفتم. طاهرقا، پادشاه مصر و کوش، از پیشروی نیروهای اعزامی من (در زمان حضورش) در داخل شهر ممفیس باخبر شد و (من) سپاهیان جنگی خود را برای انجام نبرد و جنگ مسلحانه به حضور من گرد آورد.

با حمایت خدایان، آشور، بِل (بِعل) (مردوک)، (و) نَبو، خدایان بزرگ، اربابانم که در کنار من لشکر کشی می کنند، سپاهیان او را در نبردی گسترده شکست دادم.

واژه سومری EN (بخوانید اِن) معادل واژه اکدی bēlum (بخوانید بِل یا شاید بِعل)، به معنی ارباب است و مترجم لوح آن را معادل مردوک خدای بزرگ بابل ترجمه کرده است و از این رو، نام مردوک، در کنار نام آشور آورده شده است.

طاهرقا در حالی که در داخل شهر ممفیس بود، از شکست سپاهیان خود شنید. درخشش هیبت انگیز (خدا) آشور و الهه ایشتار بر او چیره شد و به جنون فرو رفت.

درخشش عظمت سلطنتی من که خدایان آسمان و اخرو به من عطا کرده بودند، او را پوشانده بود. او شهر ممفیس را رها کرد و برای نجات جان خود به داخل شهر تبس گریخت. من آن شهر (ممفیس) را تصرف کردم (و سپس) سپاهیانم را وارد (و) آنجا ساکن کردم.

نتیجه گیری

بنابراین طبق گفته آشوربانیپال، پس از آنکه بر تخت شاهی نشست، اولین لشکرکشی و نبرد او، با فرعون مصر بود که پیش از این به دست پدر آشوربانیپال، یعنی اسرحدون شکست خورده بود.

آشوربانیپالامپراتوری آشورنبردهای آشور و مصرطاهرقا فرعون مصرجنگ های امپراتوری آشور
درباره تاریخ، فرهنگ، تمدن و زبان سومریان و اکدیان بر حسب واقعیت (الواح تاریخی)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید