حسابرسی ها (!) تموم شده ، همه موجودات و وجود های مقرب در پذیرایی بارگاه الهی جمع شدن . تق تق ... خدا شروع میکنه حرف زدن : آقایون خانوما یه لحظه سکوت میخوام در مورد موضوع مهمی حرف بزنم . و بعد یه مکث کوتاه میگه "شیطان ، بیا توووو "
شیطان خیلی آروم و با وقار میاد تووو ، همه وجودات مقرب در حالت "وات د هِل" فقط همدیگه رو نگاه میکنن.
خدا ادامه میده : همونطور که میدونید اصلا دوست نداشتم با خوبی صرف با انسان ها برخورد کنم ، تنوع و اختیار لازمه تا بشه گذروند. تمام این مدت شیطان- که از قدیم نزدیک ترین فرشته به من بوده - این وظیفه رو گردن گرفت که باعث وسوسه انسان بشه، اخراجشم از بارگاه هماهنگی بوده تا تاثیرگذار تر باشه. پاداش این حرکتشم اینه که از این به بعد دست راست منه یعنی هرچی میگه میگید چشم ، حرف من و شیطان نداره . روشن شد ؟! تمام. به محمد و عیسی و بقیه هم خبر بدید که قضیه چیه به چیه بشینن اینور اونور بگن.
در این لحظه ... خدا ، شیطان رو صدا کرد و با حالتی سرد گفت : "مرسی با معرفت"
فقط چهره جبرییل رو یادم میاد که گیج و ویج مونده بود چجوری وحی رو برسونه.