Meysam Khaledian
Meysam Khaledian
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

از پطرزبورگ بیه‌لی


اگر بخواهیم از نمونهٔ کامل یک رمان که رخدادهای آن در بستر شهر اتفاق می‌افتد نام ببریم، بی‌تردید باید «پطرزبورگ» آندری بیه‌لی را بر چکاد فهرست این نوع رمان‌ها قرار دهیم. شخصیت‌ها در امتداد رود نِوا، بلوار نوسکی، پل‌های نیکالایفسکی و تروئیتسکی، میدان پطر با بنای یادبود پطر کبیر، خیابان ساحلی و... جان می‌گیرند و هویت می‌یابند. نقاطی که پیش‌از‌این بنای برخی داستان‌های گوگول (برای نمونه در داستان بلوار نوسکی) و داستایوفسکی (در داستان‌های مردمان فقیر، همزاد و نیز یادداشت‌های زیرزمینی) نیز بر آن‌ها ساختار یافته‌اند. رمان پطرزبورگ در دیدگاه ناباکوف در کنار اولیس جیمز جویس، مسخ کافکا و زمان گمشدهٔ پروست یکی از چهار شاهکار بزرگ نثر قرن بیستم به‌شمار می‌رود. مارشال برمن نیز در «تجربهٔ مدرنیته» بیه‌لی را معاصر و مرتبط با متن تاریخ و فرهنگ روسیه، آثار مایاکوفسکی و فوتوریست‌ها، نقاشی‌های کاندینسکی، مالویچ، شاگال، تاتلین و همچنین هنرهای بصری می‌داند.
بوریس نیکلایویچ بوگایف با نام مستعار آندری بیه‌لی بارها در طول رمان ما را با اشباح پالتوپوش متن تنها می‌گذارد و اجازه می‌دهد با آن‌ها به‌این‌سو و آن‌سوی داستان برویم و در رقم‌زدن رویدادها مشارکت کنیم. نیکلای خوش‌چهره و غم‌زده در ستیز با خود، خانواده و همهٔ شهر هیچ‌گاه مطلقاً منفور یا محبوب ما نیست، اما در میانهٔ تمام رویدادها قرار دارد. البته همیشه یک بمبِ در انتظار انفجار، میان کلمات گم می‌شود و هر آن امکان سوختن و دودِ هوا شدن کتاب را تا واپسین خطوط رمان باقی می‌گذارد. بمب یک قوطی ساردین کوکی است. یکی از همان اشباحی که باید جلوی آمدنشان به پطرزبورگ را می‌گرفتند با خود آورده و گذاشته توی دامن نیکلای آپولونُویچ آبلئِخُوف. بمب واقعاً در پطرزبورگ کار می‌کند. بیه‌لی که شیفتهٔ موسیقی آلمان به‌ویژه واگنر بود، در «پطرزبورگ» توطئه و خیانت را با زبانی شاعرانه طرح‌ریزی و اجرا کرد. او که به‌قول آریادنا افران (دختر مارینا تسوتایوا) چشم‌هایی مانند چشم‌های گربه داشت، به تغییرات ناگهانی در مواضع فکری و سیاسی‌اش مشهور بود، با شاعرانی مانند مایاکوفسکی راه‌کارهای تازه‌ای برای زبان و نویسندگی روسی یافت که البته با اجرای طرح رئالیسم سوسیالیستی به غایت خود نرسید.
هر فصلِ «پطرزبورگ» با شعری از پوشکین آغاز می‌شود و درنهایت پس از فصل هشتم با یک مؤخرهٔ دورتر از زمان رمان پایان می‌یابد. این رمان با ترجمهٔ عالیِ فرزانه طاهری توسط نشر مرکز منتشر شده است.

این نوشته را پیش از این در وبلاگم با عنوان اتفاق منتشر کرده‌ام.

رماننویسندگی
او نیست با خودش، او رفته با صدایش...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید