امروز نیاز داشتم یه فایل پرینت بگیرم و رفتم یه کافینت. کافینت نسبتاً بزرگ و شلوغ بود و بیشتر شبیه لوازمالتحریری که چاپخونه هم هست میموند. گفتم پرینت میخوام و صاحب کافینت به یه پسر حدوداً ده یازده سالهای گفت که کارم رو انجام بده. القصه پسره که به نظر کمی مضطرب میومد و وقتی ازش خواستم یه تغییر کوچیک قبل از پرینت برام اعمال کنه، به نظر کمی مضطربتر هم شد، فایل رو پرینت گرفت برام و رفتم که حساب کنم. صاحب کافینت در حین حساب کردن برگه رو نگاه کرد و بهم تحویل داد. این داستان نکتهی خاصی نداشت اما اونجا در نظر من یه اتفاق جالب افتاده بود. یه تیم از آدما داشتن کار میکردن و مدیر اونجا به درستی داشت کارها رو واگذار (delegate) میکرد. صدالبته اعتبار دیدن این مسئله رو باید به کتاب Become an Effective Software Engineering Manager بدم. در واقع این پست فهم منه از این کتاب.
واگذاری (delegation) در واقع بزرگترین نقطه قوت همزمان یه تیم و یه مدیره اما درست انجامدادنش رو میشه تماماً هنر مدیر دونست. من بهترین تجربههام در کار، تیمهایی بودن که مدیرانی با توانایی بالا در واگذاری داشتن و بدترین تجربهام هم وقتی بود که مدیرش اونقدر که نیاز بود، در این زمینه توانا نبود. هر چند نمیشه ایراد گرفت، این کلمه سادهست، ولی در عمل واقعاُ اونقدر ساده به نظر نمیاد. اما در نهایت بودن این ویژگی در یک مدیر، کار رو به یک بازی برد-برد تبدیل میکنه و به نوعی میشه اون رو شیرازهی یک تیم دونست. آدمها در یک چرخهی واگذاری-انجام-فیدبک رشد میکنن، ارتباطات انسانی قویتر میشه و در نهایت تیم تواناتر میشه.
واگذاری رو از ۲ وجه میشه بررسی کرد. اول واگذاریِ چی؟ و دوم، واگذاری، چطور؟ وجه اول سادهست: چی واگذار میشه؟ مسئولیت و قدرت اجرا و به صورت سلبی، پاسخگویی هیچ وقت واگذار نمیشه. یعنی شما مسئولیت و قدرت اجرای یه تسک رو به کس دیگهای محول میکنید، اما در نهایت این شمایید که باید برای انجام اون تسک پاسخگو باشید. داخل کافینت کسی که مسئولیت پرینت گرفتن اون فایل رو بر عهده داشت اون پسربچه بود، اما به هر دلیل اگه من ناراضی بودم، مدیر کافینت اون کسی بود که باید به من پاسخگو میبود.
اما چگونگی واگذاری به همین شدت که قسمت اول ساده بود، تکنیکیه و در واقع هنره. برای فهم سادهتر این قسمت، میشه واگذاری رو در یک طیفِ چند لایه تعریف کرد و برای اینکه بفهمیم این لایهها چیان، میشه دید که حالتهای حدی دو سر طیف چیا هستن.
به نظر دوتا شافتولک اینجا در حال الاکلنگ با همدیگهن: واگذاری و کنترل. هر چی واگذاری کمتر/بیشتر، کنترل بیشتر/کمتر: این اون چیزیه که باهاش میشه لایههای واگذاری رو تعریف کرد.
به عنوان یه مدیر، ترکیبهای زیر رو میتونی برای واگذار کردن یه تسک در نظر بگیری:
این همونجاست که مدیر هنرش رو نشون میده: برای هر تسک و برای هر فرد، یکی از این موارد کار میکنه. یعنی ممکنه شخص الف برای تسک ۱ سطح واگذاری کامل رو باید تجربه کنه ولی همون الف برای تسک ۲ باید در کنارش باشی و با هم پیش ببرین. قبول کنیم که سخته :)).
در واقع انجیلی برای واگذاری وجود نداره. این شمایی و تیم و تعاملات انسانی. اما چندتا توصیه رو میشه از این کتاب و اون کتاب و این سایت و اون سایت کنار هم گذاشت و گفت.
واگذار کنین، قبل از اینکه واگذارتون کنن :)).