عابر ناشناس من، در صفحات من بمان
این دل پاره پاره را وا کن و بیشتر بخوان
من به تو فکر میکنم در کلمات کاملم
زود عبور میکنی! جان روان من بمان
راه دراز رفته را، خاطرههای خسته را،
راز دل شکسته را، از تو نمیکنم نهان
میروی از دیار من، ای نفست بهار من
مادر توست این وطن میهن توست این زبان
واژه به واژهاش شکر، کوچه به کوچهاش قمر
منتظر است مادرت، تیز برو ولی نمان
هرچه زمانه تیره شد نور امید را ببین
راه تو چیست؟ عاشقی! سقف تو چیست؟ آسمان!
نور امید شعلهای در شب سرد بی کسی است
از شرر امید ما روشن و گرم شد جهان
🍁🍁🍁
کامل و کاردان شده، هرچه که خوب، آن شده
«آب زنید راه را» میرسد آن بهار جان
@beheshtedel
۱۴ آذر، تهران
#محمد_فخارزاده