محمد فخارزاده·۱۲ روز پیششبهای خوابگاهدر شبی که ماه نیستحال من دوباره رو به راه نیستخیره می شوم به گوشة اتاقگوش می کنم به درگوش می کنم به هر صدای پای آشنادر شبی که ماه نیستلذتی…
محمد فخارزاده·۱ ماه پیشخيابان يانگ THE YONGE STREETمن مردي بي شناسنامهام كه بيست و پنج سال است دارم در خيابان يانگ راه ميروم و هنوز به انتهاي آن نرسيدهام و نميدانم قرار است كي به انتهاي…
محمد فخارزاده·۱ ماه پیشستاره قطبیمن مردی بی شناسنامه ام. همه زندگی ام یک ساک جمع و جور است که با خودم بر می دارم و از این شهر به آن شهر می برم. هیچ وقت نتوانسته ام بیش از ی…
محمد فخارزاده·۱ ماه پیشزیر باران ها دویدن هاخیالم را پریشان کرد در غربت دویدن هابرای لقمه نانی منت مردم کشیدن ها گلی در این بیابان هرچه میگردم نمیبینمبهاران را ز یادم برد این پاییز…
محمد فخارزاده·۳ ماه پیشادامه امتحان در باهاماسامروز صبح دانشجویان من امتحان داشتند. هفتاد دانشجو در کلاس نشسته بودند. هوا گرم بود. سیستم تهویه خاموش بود. پنجره و در کلاس را باز کردم تا…
محمد فخارزاده·۳ ماه پیشجنجال در آمریکو وسپوچی1امروز شنبه 20 جولای ساعت 15 در فرودگاه فلورانس هستم. قرار است با پرواز اتریشی ساعت 18:30 به وین بروم، امشب را در وین بمانم و فردا عصر به س…
محمد فخارزاده·۴ ماه پیششهر من کجاست؟شهر من کجاست؟شهر مندر خطوط چشمهای شرقی کدام آشناست؟با تمام روزها غریبه امباغ بی پرندهموج بی کنارهدشت بی بهارانتظار . . . انتظارکاش سهم منا…
محمد فخارزاده·۴ ماه پیشپادشاه دلقکانمرد قد کوتاه،نردبان را از زمین برداشت،رفت از دیوار چین بالانعره زد:- اینک منم: آرش، سیاوش(گوسفندان در چمنزاران خالی از علف مشغول)- قله ها…