حدوداً بهمنماه سال 1401 بود که تو یکی از پستهام، گفتم که تا تیرماه 1402 این آخرین پست منه؛ چون دیدم بودن در ویرگول و نوشتن مطلب، علیرغم اینکه یه کار جالب و مفید بود، حس کردم یه خورده میتونه باعث آسیب به روند درسی بنده بشه، این شد که دیگه ما رفتیم پی خودمون...
بالاخره الوعده وفا! خداروشکر که تونستم به حرفم عمل کنم و با خیالی آسودهتر به درس و کنکورم برسم؛
خب خیلی طاقت فرسا بود، نه تنها این مدت ششماهه، بلکه از تیرماه سال پیش تا الان، من و بقیهی دوستام مشغول کنکور بودیم و حسابی تلاش کردیم؛
از تفریح و عید و سفر و بازی کردن زدم، تا خودمو برای فردا آماده کنم، فردا 14 تیرماه 1402، روزیه که یه سال منتظرش بودیم، قراره یه بخشی از سرنوشت آیندهمون رو توی دو ساعت و سیوپنج دقیقه تعیین کنیم :)
کلی حرف دارم، از این سالی که گذشت، اتفاقات، تجربیات و سختی هایی که تو این مسیر چاشنی کار بود، به امید خدا اگه عمری باشه، از همهی اونها خواهم نوشت...
فردا بچههای رشتهی ریاضی و هنر کنکور دارن، ریاضیها صبح و هنر هم عصر؛ خب از این سیل جمعیتی که میان برای کنکور، خیلیها سیاهه لشکر هستن و خیلیها هم حسابی خودشون رو تیکهپاره کردن تا یه آزمون خوب بدن.
امیدوارم فردا آزمونی خوبی باشه برای همه، مثلا توی درسی مثل ریاضیات با فاجعهی تیرماه 1400 مواجه نشیم، البته هرطوری هم که باشه، یادتون نره که اگه سخته، برای همه سخته، و اگه راحته، برای همه راحته...
علیآقا، آقاجواد، براتون آرزوی موفقیت دارم، بریم که کار رو تموم کنیم.