ویرگول
ورودثبت نام
محمدحامد فتحی
محمدحامد فتحی
خواندن ۱۳ دقیقه·۳ ماه پیش

آیا تشیّع یک مذهب عقلانی است؟ (خمس-بخش دوم)

از نظر برخی افراد، دریافت خمس در میان شیعیان از زمان امام هفتم شیعیان (امام کاظم(ع)) آغاز گردید و اگر سیره‌ی امامان قبلی را بررسی کنیم، گزارش قابل اعتنایی در مورد دریافت چنین پولی از شیعیان مشاهده نمی‌کنیم.

از نظر این افراد برخلاف تصوّر رایج میان شیعیان، امامان از عصمت و معرفت الهی برخوردار نبوده‌ و مانند سایر انسانها، اشخاصی با امیال و اهداف خاص خود بوده‌اند. لذا از نظر ایشان اصلا عجیب نیست که امام کاظم(ع) به دنبال تحقق اهداف متفاوتی نسبت به امامان پیش از خود باشند.

ایشان بیان می‌کنند که امام کاظم(ع) حکم خمس (به شکل جمع‌آوری یک پنجمِ هر منفعت و سود) را از پیش خودشان ابداع کرده‌اند و هدف ایشان این بوده است که با داشتن چنین منابع مالی اوّلاً یک قدرت اقتصادی برای خود و خاندانشان ایجاد کنند، ثانیاً یک حرکت اعتراضی اثرگذار در مقابل قدرت حکومتِ وقت ایجاد نمایند. لذا حکومتِ وقت نیز با آگاهی از چنین حرکتی، محقّ بوده است که از پرداخت چنین کمک یا مالیاتی به مخالفانش جلوگیری کرده و عاملان آنرا محاکمه نماید.

در این پست به دنبال آن هستم که این ادّعا را مورد سنجش قرار دهم.

نقد و بررسی

۱. از منظر عقل

در مطلبی به این موضوع مفصلاً پرداخته‌ام که از نظر شیعیان، (بنا بر حکمِ عقل) ائمّه‌ اشخاصی هستند که از جانب خداوند برگزیده شده‌اند و با برخورداری از آگاهیِ کامل نسبت به آموزه‌های وحیانی می‌توانند پس از رسول خدا، پیشوایی و رهبریِ مسلمانان را در راستای رساندن ایشان به سعادت انسانی بر عهده بگیرند.

هر یک از ائمّه، به دلیلِ آگاهی کاملی که نسبت به وحی الهی دارند، می‌دانند که بسته به شرایطِ مختلف چگونه عمل کنند. لذا ایشان برای تحقّقِ هدفِ مهمِ خویش (یعنی رساندن جامعه به سعادت انسانی) و فراهم‌ساختنِ شرایطِ لازم برای آن بسته به شرایط مختلف، تصمیماتی متفاوت می‌گیرند.
لذا از نظر شیعیان، تمام امامان یک نور واحدند و اگر هریک از ایشان به جای دیگری می‌بود، همان اقدامات و تصمیماتِ راهبردی را می‌گرفت که دیگری اتّخاذ نموده است. مثلاً اگر امام حسین(ع) به جای امام حسن(ع) بود و در آن شرایط قرار می‌داشت، همان اقداماتی را می‌کرد که امام حسن(ع) در برابر معاویه انجام دادند. اگر امام حسن(ع) نیز به جای امام حسین(ع) می‌بود، بنابر حکم عقل همان اقداماتی را می‌کرد که امام حسین(ع) در جریان قیام عاشورا انجام دادند.

بنابراین اوّلاً بنابر حکمِ عقل، امکان ندارد که یک امام حکمی را از پیش خودش و بر مبنای امیال و منافع شخصی‌اش ابداع نماید. زیرا او به باطن وحی آگاه است و ماموریت دارد که انسان‌ها را در مسیر سعادتشان راهنمایی و رهبری نماید، لذا هیچ حکمی را برخلافِ وحی بیان نخواهد کرد.
ثانیاً در ادامه نشان می‌دهم که این روایتِ تاریخی بسیار غلط است و حتّی اگر فرض کنیم که این روایت تا حدّی درست باشد و امام کاظم(ع) عملکردِ متفاوتی نسبت به امامان پیش از خود داشته‌اند، این تصوّر که یک امام برخلافِ اهدافِ امامانِ دیگر عمل نماید، تصوّر نادرستی است. تفاوتِ عملکردِ ایشان به دلیلِ تفاوتِ شرایطِ اجتماعی بوده است نه پیروی از هواها و امیالِ شخصی‌.

۲. از منظر گزارش‌های تاریخی

همانطورکه در مقدّمه‌ي بحث اشاره شد، عدّه‌ای گمان کرده‌اند که دریافت خمس در میان شیعیان از زمان امام هفتم شیعیان (امام کاظم(ع)) آغاز شده است. لیکن بررسیِ تاریخی نشان می‌دهد که این ادّعا حقیقت ندارد.

در پست قبل نیز شواهدی را در میان منابع اهل تسنّن ذکر کردم که نشان می‌داد مسئله‌ي خمس درباره‌ی مواردی از جمله رکاز و لقطه از زمان رسول اکرم(ع) نیز مطرح بوده است. همچنین گزارش‌هایی را از منابع معتبر اهل تسنّن ذکر نمودم که نشان می‌داد خمس از وظایفِ ایمانیِ افراد برشمرده شده و در غیرِ غنائمِ جنگی نیز مصادیقی دارد. زیرا در آن گزارش‌ها، افرادی مورد خطاب پیامبر اکرم(ص) بودند که فاقد قصد و توان جنگی علیه کفّار بودند ولی با این حال، به ادای حق خمس و زکات مامور شده‌ بودند.

همچنین در مورد منفعت كسب و كار نيز شواهدی وجود دارد که خمسِ این موارد نیز گرفته می‌شده است. به عنوان نمونه در كتاب «البداية و النهايه» ابن کثیر (از منابع معروف اهل تسنّن) چنين مى خوانيم كه رسول اکرم(ص) فرمود:

«اِنَّ لَكُم بُطُونَ الاَرضِ وَ سُهُولَهَا وَ تَلَاعَ الاَودِيَةِ وَ ظُهُورَهَا عَلَى اَن تَرعُوا نَبَاتَهَا وَ تَشرَبُوا مَائَهَا عَلَى اَن تُؤَدُّوا الخُمسَ» بطون زمين و دشتها و اعماق درّه ها و بيرون آنها، همه در اختيار شما است كه از گياهان آن استفاده كنيد و آب آن را بنوشيد و در برابر آن خمس آن را ادا كنيد. ج ‏۲، ص ۳

همچنین در کتاب «مجمع الزوائد و منبع الفوائد» که توسط ابوالحسن نورالدین على بن ابى بکر هیثمى شافعى تدوین شده، روایت مشابهی دیده می‌شود که وقتی عمرو بن مرّه جهنی و یارانش پس از مسلمان‌شدن نزد رسول خدا رسیدند، پیامبر اکرم(ص) نوشته‌ای را به ایشان داد:

این نوشته‌ای از سوی خدای عزّ و جلّ است، با زبان فرستاده‌ی او، نوشته‌ای راستین و حقّی سخن‌گو برای عمرو بن مرّه جهنی و جهینة بن زید. اجازه دارید دام‌ها را از گیاهان داخل زمین و دشتها و مناطق مرتفع میان کوه‌ها و پشت آنها بچرانید و از آبِ آن بنوشید، به شرطِ آنکه بپذیرید خمس آنرا بدهید و نمازهای پنجگانه را بجای آورید. ج۸، ص۲۴۵

از این دست نامه‌ها که حضرت رسول(ص) برای افراد مختلف نوشته‌اند و به موضوع خمس اشاره نمودند، در منابع اهل تسنّن فراوان است.

در میان منابع شیعه هم به عنوان نمونه گزارشی وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) به ابوذر و سلمان و مقداد می‌فرمود: بیرون کردن خمس از هرچه که مردم آن را مالک می‌شوند نیز واجب است تا آنکه آن را به دست سرپرست مؤمنان و زمامدارشان برسانند (طرف من الأنباء و المناقب، سید بن طاووس، ص ۱۳۰).

درباره‌ي زمان حکومتِ امیرالمومنین(ع) نیز در كتاب «سنن بيهقى» نقل شده كه شخصى در زمان امام علي(ع) گنجينه‌اى پيدا كرد و خدمت امام(ع) آمد؛ [امام] فرمود: «چهار پنجم آن مال تو است و خمس آن مال ما است» ( سنن البيهقي الكبرى، البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، مكتبة دار الباز، مكة المكرمة، ۱۴۱۴ قمری، ج ۴، ص ۱۵۶).

البته بررسی تاریخی نشان می‌دهد که فراوانیِ گزارش‌های تاریخیِ مربوط به دریافت خمس، هرچه از صدر اسلام فاصله می‌گیریم بیشتر می‌شود. لذا باید با بررسی دقیق‌تر به دنبال گزارش‌هایی باشیم که علّتِ این مطلب را برای ما روشن سازد.

یکی از مهمترین روایات تاریخی در این‌باره روایتی است که سیوطی (از مفسّران بنام اهل تسنّن) در الدرّ المنثور آورده است.

ابن منذر از عبد الرحمان بن ابى ليلى روايت كرده كه گفت : از على (رضى الله عنه) پرسيدم و عرض کردم: يا اميرالمومنين! مرا خبر ده از اينكه رفتار ابى‌بَكر و عُمَر در سهم شما از خمس چگونه بود؟
فرمود و امّا ابوبكر در روزگار حكومتش خیلی خمسى وجود نداشت(شرایط به گونه‌ای نبود که خمسی جمع شود). و امّا عمر، او همواره از هر خمسى سهم ذى القربى را به من مى‌داد، حتّى خمس شوش و جندي‌شاپور را كه آوردند من نزد او بودم به من گفت: اين سهم اهل بيت است از خمس وليكن بعضى از مسلمانان احتياج شديدى دارند و گرفتارند، من گفتم: بله. عباس بن عبد المطّلب از جاى جست و گفت: سهم ما را نبايد به ديگرى بدهى، من گفتم آيا ما از هر كس به مسلمانان مهربان‌تر نيستيم؟ عُمَر پس خمس را گرفت و به خدا سوگند ما در عهد وى بعد از اين جريان خمس را نگرفتيم و در زمان عثمان نیز به آن دست نيافتيم.
آنگاه على(ع) شروع كرد به حرف زدن و فرمود: خداوند صدقه را بر رسول خود حرام كرد و در عوض آنچه حرام كرد، سهمى از خمس را برايش قرار داد و همچنين در ميان همه مسلمين صدقه را تنها بر اهل بيت پيغمبرش حرام كرده و در عوض آنچه حرام كرده سهمى با رسول خدا(ص) برايشان تعيين نمود.

از این روایت و گزارش‌های مشابه می‌توان چنین برداشت نمود که یکی از عللِ این مسئله، عدمِ توانایی مردم در زمان صدر اسلام به پرداخت خمس بوده است. زیرا نياز بيت المال به منابعِ درآمد شديد بود و وضع مسلمانان آنچنان آشفته و پريشان و ضعيف بود كه سرمایه‌ي چندانی برای پرداخت خمس علاوه بر زكات وجود نداشت.

از طرفی دست‌هایی را که در تاریخ به دنبال تحریف حقایق هستند، نباید نادیده گرفت. زیرا گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که حکومت‌های وقت و خصوصاً بنی امیّه، به بهانه‌های مختلف تلاش می‌نمودند که اهل بیت پیامبر(ص) را از حقوقشان محروم سازند، حقوقی که قاعدتاً برای مصارف شخصی‌شان نمی‌خواستند بلکه در جهت هدایت و رشد مسلمانان به کار می‌گرفتند.

به عنوان مثال، ابن ابی الحدید که از علمای معتزلی اهل تسنّن است، بیان می‌کند که ابوبکر هنگام توزیع سهام خمس، حضرت زهرا(س) و بنی هاشم را از دریافت سهمشان بازداشت (شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۳۰). احمد بن حنبل نیز که امام حنبلیان محسوب می‌شود، گزارش می‌کند که بعد از ابوبکر، عمر این محدودیت را تشدید کرد (مسند، ج ۱، ص ۳۲۰).

در دوران امام حسن(ع) نیز بنی امیّه روی کار آمده بودند و طبیعی است که تلاش کردند تا حقوق شیعیان، سادات علوی و امامان شیعه(ع) را نفی کرده و سهم ائمّه اطهار علیهم السلام را پرداخت نکنند، زیرا موجب مشروعیت بخشی به آنان می‌شد. طبق گزارش ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری (که از کهن‌ترین منابع سیره‌شناسی محسوب می‌گردد) در این دوره پرداخت خمس به شیعیان توسط بنی امیّه نادیده گرفته شد (ج ۵، ص ۳۰۵).

در منابع شیعی نقل شده است که زمانی از امام باقر(ع) درباره خمس سؤال شد. ایشان فرمودند: خمس برای ماست امّا از آن منع شدیم (معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۱۰). ابن سعد نیز در الطبقات الکبری می‌نویسد که امام باقر(ع) فرمود: از زمان معاویه تا به امروز، خمسی در میان ما تقسیم نشد.

همچنین در برخی منابعِ دیگرِ شیعیان مانند کتاب کشف الغمة آمده است که عمربن عبدالعزیز آنچه حق بنى‌فاطمه و بنى‌هاشم بود که در زمان ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید و عبدالملک جمع کرده و به ایشان نداده بودند، به ایشان بازگرداند و بنى هاشم در آن سال ها غنى شده و وضع مالی آنان بهبود یافت (کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهم السلام، اربلی، ج ۱، ص ۹۶).

از امام باقر(ع) به بعد، روایات فراوانی در دست است که حکم خمس را با جزئیات کاملتری برای ما مشخّص می‌نماید. برای نمونه در کتاب وسائل الشّیعه از امام صادق(ع) روایت شده است:

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي اَلرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلاَهُ وَ اَلْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ هَدِيَّةً تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا اَلْخُمُسُ فَكَتَبَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْخُمُسُ فِي ذَلِكَ وَ عَنِ اَلرَّجُلِ يَكُونُ فِي دَارِهِ اَلْبُسْتَانُ فِيهِ اَلْفَاكِهَةُ يَأْكُلُهُ اَلْعِيَالُ إِنَّمَا يَبِيعُ مِنْهُ اَلشَّيْءَ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ خَمْسِينَ دِرْهَماً هَلْ عَلَيْهِ اَلْخُمُسُ فَكَتَبَ أَمَّا مَا أُكِلَ فَلاَ وَ أَمَّا اَلْبَيْعُ فَنَعَمْ هُوَ كَسَائِرِ اَلضِّيَاعِ
ابابصیر می‌گوید: نامه‌ای برای امام صادق(ع) نوشتم در مورد مردی که دوستش هدیه‌ای برای او فرستاد، درحالیکه بالغ بر ۲۰۰۰ درهم -کمی کمتر یا بیشتر- می‌شد و پرسیدم آیا در آن هدیه، خمسی بر او واجب است؟ پس حضرت(ع) نوشتند که خمس به او تعلّق می‌گیرد. همچنین درباره‌ي فردی نوشتم که در خانه‌ای باغچه‌ای دارد که خانواده‌ش از میوه‌های آن می‌خورند؛ البته مقداری از آن را به میزان ۱۰۰ درهم یا ۵۰ درهم می‌فروشند. امام(ع) در پاسخ نوشتند: امّا آن مقداری که می‌خورند پس خمس ندارد ولی به آنچه می‌فروشند مانند سایر درآمدها خمس تعلّق می‌گیرد.
ج۹، ص۵۰۴، ح۱۰

به عنوان نمونه‌ای دیگر در کتاب کافی از امام صادق(ع) روایت شده است که: مردی نزد امام علی(ع) آمد و گفت می خواهم توبه کنم، اما حلال و حرام مالم را نمی دانم، زیرا به هم آمیخته است. امام فرمود: خمس مال را پرداخت کن، چراکه خداوند به یک پنجم اموال رضایت داده و مابقی اموال برای شما حلال است (الکافی، کلینی، ج ۵، ص ۱۲۵).

لذا اوّلاً ادّعای نبودِ گزارش‌های تاریخیِ کافی پیش از امام کاظم(ع)، ادّعایی کاملاً غیر قابل قبول است. ثانیاً از زمان صدرِ اسلام نیز گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد حکم خمس صِرفاً به غنائم جنگی اختصاص نداشته است و مفصّلاً شواهدی در این باب آورده شد.
با این حال، حتّی اگر کمبود روایات تاریخی صدرِ اسلام را در باب خمس بپذیریم، ما را موجّه نمی‌سازد که ابداع و تغییرِ حکمِ خمس را به ائمّه نسبت دهیم (آن هم از پیش خودشان و بر مبنای هواها و امیال شخصی)، بلکه این کمبود گزارش‌های تاریخی، قطعاً عللی داشته است. طبق شواهد موجود:

  • احتمال دارد که در اثر فراهم‌نبودنِ شرایطِ اقتصادیِ لازم برای دریافت خمس، در زمان‌های خاصی این حکم به نحو عمومی قابل اجرا نبوده است.
  • همچنین احتمال دارد در اثر تحریف‌ها و فشارهای موجود در زمان بنی امیّه، حاکمان وقت، عامدانه از اهمّیّتِ حکمِ خمس کاسته‌اند تا جایگاه اهل بیت را در جامعه تضعیف کنند. کما اینکه به گواه تاریخ، بسیاری از روایات در وصف ائمّه، در این دوره از بین رفت یا تحریف شد. به عنوان نمونه، ابوهریره که از دوستان معاویه بوده و کمتر از دوسال همراهی پیامبر را درک کرده است، به قدری در زمان بنی امیّه (علیه اهل بیت و به نفع معاویه) از پیامبر(ص) روایات نقل کرده که برخی می‌گویند از مجموع روایت‌های موجودِ امام علی(ع)، ابوبکر و عمر بیشتر است. تا جایی که بسیاری از صحابه صراحتاً او را دروغگو خواندند. جالب این است که روایت‌های ابوهریره، امروزه کماکان یکی از معتبرترین منابع روایی در عربستان سعودی به شمار می‌رود.

جمع‌بندی

به گواه تاریخ، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پس از روی کار آمدنِ بنی العبّاس تلاش نمودند تا از فرصتی که موقّتاً پیش آمده، استفاده نموده و معارف وحیانی و احکام الهی (از جمله خمس) را در میان جامعه گسترش دهند. قاعدتاً هدف ایشان، هدایتِ جامعه‌ی اسلامی در مسیرِ سعادت و فراهم‌نمودنِ زمینه‌های برپاییِ حکومتِ حق بوده است. امامان بعدی نیز هریک بر مبنای شرایط زمان خود، تصمیماتی را اتّخاذ نموده و تلاش نموده‌اند که جامعه را به این سمت سوق دهند. گاهی لازم بوده است که پنهانی به هدایت مردم و مبارزه با حکومت‌های غاصبِ وقت بپردازند و گاهی لازم بوده است که دعوت و مبارزه‌ی خود را آشکارتر نمایند.

به عنوان نمونه برخی گمان کرده‌اند که در زمان امام صادق(ع)، چون ایشان به ظاهر با حرکتهایی مثل قیامِ نفسِ زکیّه همراهی نکرده‌اند، پس لابد (نعوذ باللّه) امامانِ بعدی خشن‌تر بوده و یا حریص‌تر بوده‌اند که علناً به اعتراض علیه حکومت‌های وقت پرداخته‌اند. مشخّص است که این افراد به لحاظ تاریخی، مطالعات کافی را نداشته و قضاوتی عجولانه کرده‌اند.
زیرا اوّلاً عدمِ همراهیِ ظاهریِ ایشان با چنین قیام‌هایی دلایل و مصالحی داشته که یک تحقیقِ مستقل را به خود اختصاص می‌دهد. ثانیاً زمان امام صادق(ع) نیز ایشان وقتی تشخیص می‌دادند که لازم است، اعتراضِ خود را علنی می‌کردند، به‌گونه‌ای که امام صادق(ع) در زمانی که اواخرِ بنی امیّه بود، مبارزه‌ای صریح و بسیار روشن داشتند.
ایشان زمانی به حج تشریف برده بودند و در آن شرایط، در میان انبوه مردم که از نقاط مختلف عالم اسلام جمع شده بودند، فریادشان را بلند کرده و فرمودند: ای مردم! بدانید که بعد از پیغمبر(ص)، آن کسی که شایسته‌ی حکومت و خلافت بود، علی(ع) بود، پس از ایشان حسن بن علی(ع)، بعد از ایشان برادرش حسین بن علی(ع)، بعد از او محمّد بن علی(ع) بود و بعد از او منم (کافی، کلینی، ج۴، ص۴۶۶). واضح است که چنین سخنانی در آن شرایط، بسیار خطرناک بود و اگر امام(ع) (نعوذ باللّه) به دنبال منفعت خود یا عافیت‌طلبی بودند نمی‌بایست چنین حرفهایی را بزنند.

در این مطلب مختصر، نمی‌توان تمام ابعادِ تاریخیِ حیاتِ سیاسیِ امامان را به نحو مفصّلی بررسی نمود، لیکن جای تعجّب است که برخی چگونه به خود اجازه داده‌اند که با چند گزارشِ تاریخیِ سطحی، قضاوت‌هایی قاطعانه و عجولانه داشته باشند.

البته منتقدانِ نگرشِ شیعه، برای تقویت ادّعای خودشان، علاوه بر شواهد تاریخی به آیات قرآن کریم نیز متوسّل شده‌اند. بخشی از این شواهدِ قرآنی را در پست پیشین بررسی و نقد کردم، لکین لازم است که شواهدِ دیگر را نیز در پست‌های بعدی مورد بررسی قرار دهم.


خمستاریخعقلشیعهاهل سنت
دانشجوی فلسفه‌ی علم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید