اتاق جدیدم را دوست داشتم، اتاقی در سمت چپ راهرو، و پنچره ای که روبه رو آسمان و خیابان باز میشود، و میان هم همه مردم و ماشین ها میتوان لحظه ای با اسمان به ارامش رسید
میتوان شب ها با ماه صحبت کرد و ستاره ها رقصید، میتوان به ستاره ها اویزان شد و روی ماه مستقر شد میتوان در رنگ ابی روشن اسمان گم شد و دیگر هیچ وقت پیدا نشد
میتوان روی ابرها در حال فرار، یادگاری نوشت و میتوان ساعت ها با آسمان از شلوغی و سنگینی زندگی فرار کرد
یک شب زمانی که علاوه بر در پنچره در قلبم را هم به سوی ماه باز کرده بود، و درد های روحی، سنگینی های سرم و بغض و کلمات قورت داده شده را به ماه تحویل دادم تا به اندازه غم قلبم، به قلبم ارامش و مسکن خواب دهد متوجه برگه ای گوشه اتاق شدم، که به شدت خود نمایی میکرد، روی آن با خودکار قرمز نوشته شده بود: اگر این متن را میخوانی بدین معنا است که من
برگه را باز کردم و شروع به خواندن کردم، با خط ریز و درهمی نامه را نوشته بود، هرکس بود برای نوشتن این متن عجله داشت،انگار فرصت کمی برایش باقی مانده بود و از فرصت باقی مانده برای نوشتن این متن استفاده کرده بود
چشم هایم را به سوی اولین خط چرخاندم
به نام پروردگارم اغاز میکنم و با نام پرودگارم به پایان میرسانم
درود، اگر این متن را میخوانی، بدین معنا است که یک مصرف کننده اکسیژن و یک تولید کننده کربن دی اکسید کمتر شده
بدین معنا است که ممکن است با پا قدمم هزارن نوزاد دیگر و امیدی برای جامعه در گِل فرو رفته ما متولد شود
بدین معنا است که دیگر مطلق به زمان اینده نیستم و در گذشته خلاصه میشوم
بدین معنا است که زمانی اسمم به گوش مردم میرسن، برای یاد کردن من از جمله «یادش بخیر، زمانی که زنده بود.......»
بدین معنا است که بعد از زمان کسی دیگر از این قلم استفاده نمیکند
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ
فمیلی طوفان تیک تاک|فمیلی طوفان عکاس|فمیلی طوفان پرستار|فمیلی طوفان تیپ فمیلی ط
اتاق جدیدم را دوست داشتم، اتاقی در سمت چپ راهرو، و پنچره ای که روبه رو آسمان و خیابان باز میشود، و میان هم همه مردم و ماشین ها میتوان لحظه ای با اسمان به ارامش رسید
میتوان شب ها با ماه صحبت کرد و ستاره ها رقصید، میتوان به ستاره ها اویزان شد و روی ماه مستقر شد میتوان در رنگ ابی روشن اسمان گم شد و دیگر هیچ وقت پیدا نشد
میتوان روی ابرها در حال فرار، یادگاری نوشت و میتوان ساعت ها با آسمان از شلوغی و سنگینی زندگی فرار کرد
یک شب زمانی که علاوه بر در پنچره در قلبم را هم به سوی ماه باز کرده بود، و درد های روحی، سنگینی های سرم و بغض و کلمات قورت داده شده را به ماه تحویل دادم تا به اندازه غم قلبم، به قلبم ارامش و مسکن خواب دهد متوجه برگه ای گوشه اتاق شدم، که به شدت خود نمایی میکرد، روی آن با خودکار قرمز نوشته شده بود: اگر این متن را میخوانی بدین معنا است که من
برگه را باز کردم و شروع به خواندن کردم، با خط ریز و درهمی نامه را نوشته بود، هرکس بود برای نوشتن این متن عجله داشت،انگار فرصت کمی برایش باقی مانده بود و از فرصت باقی مانده برای نوشتن این متن استفاده کرده بود
چشم هایم را به سوی اولین خط چرخاندم
به نام پروردگارم اغاز میکنم و با نام پرودگارم به پایان میرسانم
درود، اگر این متن را میخوانی، بدین معنا است که یک مصرف کننده اکسیژن و یک تولید کننده کربن دی اکسید کمتر شده
بدین معنا است که ممکن است با پا قدمم هزارن نوزاد دیگر و امیدی برای جامعه در گِل فرو رفته ما متولد شود
بدین معنا است که دیگر مطلق به زمان اینده نیستم و در گذشته خلاصه میشوم
بدین معنا است که زمانی اسمم به گوش مردم میرسن، برای یاد کردن من از جمله «یادش بخیر، زمانی که زنده بود.......»
بدین معنا است که بعد از زمان کسی دیگر از این قلم استفاده نمیکند