سلام
این روزها و شاید این سال ها مدام به این فکر می کنم که من در آینده قرار است به چی شناخته شوم؟ من با تمام شخصیتم به چه کار و شغلی منتسب شوم؟ تمام من در اِزای چه چیزی می ارزد؟
مثلا بعدها راجع به من چه بگویند؟ بگویند که فلانی جامعه شناس ماهری است که می تواند دقیق بفهمد و نسخه بپیچد، یا پژوهشگر و عالم خوبی است که خلاء نظری جامعه ایرانی را پر می کند، یا معلم توانمندی است که شاگردان سالم و کارآمدی تحویل جامعه می دهد، یا داستان نویس و راوی خوش قلمی است که کتاب ها و نوشته هایش منتهی به کنش جمعی می شود، یا روحانی یک محله ای است که توانسته جامعه مخاطب خود را مثل طناب به هم متصل کند و رشد دهد، یا سیاستگذار صاحب ایده ایست که توانسته ساختار های منسوخ شده ها کنار بزند و حرکت های اجتماعی و "همه باهمِ" مردمی در جهت ساخت آرمان ها را جایگزین کند؟
نمیدانم.
نمی دانم برای کدامیک عمرم را سر بدهم. همه گزینه ها خوب اند اما مسئله این است که من در کدامشان بهترینم. من یکبار زندگی می کنم و اصلا نمی خواهم که آخر عمر حسرت بخورم و ای کاش بگویم. این روزها و شاید این سال های اخیر سردرگمی و بلا تکلیفی کچلم کرده.
آیا استعدادیابی و مراکز تخصصی می توانند همه من را بیرون بکشند؟ چه تضمینی وجود دارد که استعداد بالقوه ای از من جا نماند که اتفاقا اگر کشف و تبدیل به مهارت می شد، خوشبخت تر می بودم؟
از طرف دیگر این خودخواهی نیست که فقط به فکر خودم و استعدادها و علاقه ام باشم؟ شاید نیازی در جامعه باشد که حیات جامعه به آن بسته است و من از آن غافلم. میدانم که نسبت به اطرافیانم و جامعه ای که در آن زندگی می کنم مسئولم و نباید سرسری از کنار آن عبور کنم.
از کجا شروع کنم؟