شعر درمورد لیلا
در هجو و غم دل من نواختی
لیلا، آن زیبا، آن خوشصدا
دلم را در بردی همچون هنرا
تویی عشق و روح من، لیلا
در شبانگاهی بر آستانهها
مینشستی و نغمهها میخواندی
چشمانت پر از شوق و آرزو
همه را در فریادت میراندی
با قدرت صدایت ماه را
به عرش نزدیک میکردی
زمین و آسمان همه به تو خیره
شاهدان آرزوهایت میشدندی
آن لبخندت مثل افسانهای بود
دلها را به شادی میکشیدی
در دل هر آدمی شعلهای افروختی
همه را به آرامش میرساندی
لیلا، تو آفتاب من هستی
در قلبم تابش میگسترانی
در هر شعری، هر نغمهای
صدای تو میشود آشکارانی
بگذار شعری بنویسم برایت
لیلا، نام تو در دلم زیباست
بازمانده از هر حرفی برایت
همیشه عاشق و خوشبخت باش، لیلا
در آغوش تو، به دنیای رویاها میروم
با لبخندی که در دلم میشکند
در زمستان سرد، تویی بهار من
با صدایی که در جانم میخندد
لیلا، تویی نگاهی که دل را شکوفا میکند
هر شب در خواب، رویای تو را میبینم
در آغوش تو، آرامش مییابم
هر لحظه با تو، دنیایی نو میسازم
لیلا، تویی آرزوی آسمانم
با صدایی که همه را میجذبد
در قلبم تویی آتشی که میسوزاند
در هر شعر، تویی شاعری که میسترد
لیلا، تویی دختری که در خوابم هستی
با لبخندی که روحم را مینوازد
در هر آغوشی، تویی بالای بالا
همیشه در قلبم، با من همراه باش
لیلا، تویی آفتابی که همیشه میتابی
با صدایی که دل را به شادی میکشاند
در هر زمانی، هر جایی، تویی با من
لیلا، تویی عشقی که همیشه میماند
منبع :هوش مصنوعی