در دهه ۱۹۹۰ اینترنت در حال گسترش بود و دلیلی برای اینکه بسیاری از شرکت ها به مدل کسب و کار اینترنتی روی بیاورند. آنها پیشوند "e" یا پسوند "داتکام" را به نام برند خود اضافه کردند تا فعالیت خود را در اینترنت نشان دهند. به همین دلیل به آنها شرکت های دات کام می گفتند.
از سال ۱۹۹۴ شرکتهای داتکام سریعتر رشد کرده و توجه عمومی و رسانهها را به خود جلب کردند و بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی تصمیم به سرمایهگذاری در این شرکتها گرفتند که این امر منجر به ورود تعداد زیادی سرمایهگذار تازهوارد به بازار و تأسیس شرکتهای مختلف بدون مدل کسب و کار مناسب شد.
این روزهای هیجان انگیز تا ۱۰ مارچ ۲۰۰۰(۱۹ اسفند ۱۳۷۹) ادامه داشت که شاخص بورس نزدک به ۵,۱۳۲ واحد رسید و در آن روز بازار روی ۵,۰۴۸ واحد بسته شد اما به دلایل مختلف از روز بعد روند نزولی آغاز شد و تا ۹ اکتبر۲۰۰۲(۱۸ مهر ۱۳۸۱) ادامه یافت. زمانی که شاخص بورس نزدک به ۱,۱۱۴ واحد رسید.
حباب های مالی را می توان به سه دوره تقسیم کرد: دوره قبل از حباب اصلی، دوره حباب اصلی و در نهایت دوره بعد از حباب اصلی. در مورد حباب دات کام، دوره پیش از حباب از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸، دوره حباب اصلی از سال ۱۹۹۸ تا مارچ ۲۰۰۰ و دوره پس از حباب از مارچ ۲۰۰۰ تا اکتبر ۲۰۰۲ طول کشید که پس از آن بازار به آرامی بهبود یافت و ۱۵ سال زمان برد تا نزدک ضررهای باقیمانده را جبران کند و به اوج خود در مارچ ۲۰۰۰ بازگردد.
در ژانویه ۱۹۹۳, مرورگر گرافیکی NCSA Mosaic عرضه شد و توجه زیادی را جلب کرد. مایکروسافت اقدام به تهیه لایسنس این مرورگر و توسعه نسخه مخصوص به خود کرد، نام آن مرورگر، مایکروسافت اینترنت اکسپلورر بود و در سال ۱۹۹۵ به بازار عرضه شد. مایکروسافت با این اقدام به نوعی قدم اول را در جنگ مرورگرها برداشت.
در آن زمان شرکت هایی مانند آمازون و مایکروسافت در بازار فعال بودند. مایکروسافت با محصولاتی مانند ویندوز و اینترنت اکسپلورر بازار در حال تسخیر بازار بود و آمازون نیز به سرعت در حال پیشرفت بود. شرکتهای دیگر نیز تصمیم گرفتند از فرصت استفاده کرده و فعالیت خود را در اینترنت آغاز کنند.
تکنولوژی به سرعت در حال توسعه بود و تعداد شرکت های داتکام روز به روز در حال افزایش بود. از این رو بانک های سرمایه گذاری و سرمایه گذاران خطرپذیر تصمیم گرفتند از فرصت استفاده کرده و از سود کلان این بازار بهره مند شوند و سرمایه گذاری در شرکت های دات کام را آغاز کردند. به عنوان مثال، Webvan.com سرمایه ای بالغ بر ۳۹۳ میلیون دلار از شرکت هایی مانند گلدمن ساکس، بنچمارک و یاهو دریافت کرده است.
افراد مختلفی در مورد این روند هیجانی هشدار داده اند، به عنوان مثال، آلن گرینسپن(Alan Greenspan)، رئیس فدرال رزرو ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۹۶ اعلام کرد که شرایط فعلی بازار ناپایدار است و منجر به فروپاشی بازار در آینده خواهد شد. اما هیچکس به این هشدار توجه نکرد و شرکت های بیشتری ایجاد شدند. به عنوان مثال، یکی از این شرکت ها Pets.com بود که در سال ۱۹۹۸ تأسیس شد و در زمینه فروش آنلاین لوازم حیوانات خانگی فعالیت می کرد و حتی آمازون نیز بخشی از سهام آن را خریداری کرد. آنها با وجود اینکه نتوانستند سود خوبی کسب کنند شروع به تبلیغات و جذب سرمایهگذار کردند.
با ادامه روند افزایش ارزش سهام شرکتهای داتکام، بسیاری از سرمایهگذاران متقاعد شدند که اقتصاد ایالات متحده بهطور اساسی متحول شده است و دیگر عوامل متعددی که بهطور سنتی در ارزشگذاری سهام یک شرکت نقش داشتهاند مانند داراییها، بدهیها، درآمدها، حاشیه سود، سهم بازار و جریان نقدی مستقیماً در ارزیابی شرکتهای داتکام تاثیر ندارند. بر این اساس، آنها اقدام به سرمایهگذاری حتی در شرکتهای بدهکار که هیچ امید واقعی به کسب سود نداشتند، کردند. چنین اعتماد بیش از حد سرمایهگذاران منجر به افزایش قیمت سهام شرکتهای داتکام و فاصله گرفتن قیمت هر سهم از ارزش ذاتی خود شد. اما بسياری از سرمایهگذاران بدون توجه به این موضوع و با شور و شوق بیمورد، سهام شرکتهایی را خریداری کردند که قیمت آنها غیر واقعی و بالاتر از ارزش ذاتی آنها بود.
سرازیر شدن پول از سوی سرمایهگذاران به این شرکت ها در دوره دات کام یکی از دلایل ایجاد حباب اقتصادی بود، زیرا بسیاری از آنها در این جنون فقط برای جذب سرمایه بودند و نتوانستند بازده و ارزش قابل توجهی ایجاد کنند. بنابراین دسترسی آسان آنها به سرمایه حباب را بزرگتر کرد.
اخبار رسانهها با انتقال انتظارات بیش از حد خوش بینانه در مورد استارتاپها، سرمایهگذاری را تشویق کرد. انتشاراتی مانند وال استریت ژورنال، فوربس، بلومبرگ و بسیاری دیگر از نشریات تحلیل سرمایه گذاری، تقاضا را از طریق رسانه های خود تحریک کردند و به رشد حباب کمک کردند. سخنرانی آلن گرینسپن(Alan Greenspan) در دسامبر ۱۹۹۶ در مورد "شور و نشاط غیرمنطقی" نیز این روند را تقویت کرد.
در ماه می ۱۹۹۷، آمازون به طور عمومی عرضه شد و مایکروسافت نیز هاتمیل(Hotmail) را به قیمت ۴۰۰ میلیون دلار خریداری کرد. تکنولوژی به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده بود و شرکتهای داتکام با تبلیغات گسترده توجه مردم رو به خود جلب میکردند.
افراد بسیار زیادی با دیدن سودهای هنگفت و رشدهای نجومی و افزایش ترافیک این شرکتها به امید رشد و سودآوری بیشتر و سریعتر پولدارشدن، بدون توجه به مسائل بنیادی در این شرکتها سرمایهگذاری کردند. همینطور بسیاری از تحلیلگران نیز به مسائل بنیادی این شرکتها توجه نمیکردند و تمرکز خود را به سمت رشد ترافیک وبسایت این شرکتها میبردند.
یکی از جالب ترین لحظات این سال ها پخش ۲۱ آگهی تبلیغاتی(قبل از شروع بازی و بین دو نیمه) توسط شرکت های مختلف داتکام در سوپر باول(Super Bowl - بازی پایانی لیگ حرفه ای فوتبال آمریکایی در ایالات متحده آمریکا) در سال ۲۰۰۰ بود که سر و صدای زیادی به پا کرد.
خرید AOL توسط Time Warner به مبلغ ۱۶۴ میلیارد دلار در همان سال از دیگر اتفاقاتی بود که ترس و هیجان ایجاد کرد. AOL یک غول اینترنتی بود و صاحب تعدادی سایت خبری و وبسرویسهای بزرگ بود و تایم وارنر می خواست از قابلیت های AOL در اینترنت استفاده کند.
در آن سال ها قیمت سهام شرکت های داتکام از ارزش ذاتی خود فاصله داشت و در ۱۰ مارچ ۲۰۰۰(۱۹ اسفند ۱۳۷۹) شور و نشاط بازار به اوج خود رسید و شاخص بازار نزدک نسبت به سال قبل دو برابر شد، اما روز بعد این حباب اقتصادی ترکید و ارزش سهام شرکت ها به شدت کاهش یافت.
بازار و سرمایه گذاران متوجه شده بودند که بسیاری از این شرکت ها درآمدهای بسیار کمی دارند و آینده روشنی را پیش رو نمیبینند و این بدبینی در بازار سرایت کرد و با ایجاد چالش های مختلف بیشتر شد.
اولین ضربه ترس از تغییر سال 1999 تا 2000 بود که در آن زمان در حال گسترش در جامعه بود. سرمایه گذاران بر این باور بودند که اگر عدد از «99» به «00» تغییر کند، کل ساختار اینترنت فرو می ریزد و این شرکت ها به سمت نابودی سوق داده می شوند.
فدرال رزرو نیز با تصمیم برای افزایش نرخ بهره بازار را تحت فشار قرار داد و علاوه بر این، مایکروسافت در دادگاه محکوم شد و "انحصارگر" شناخته شد که مشکلات بیشتری را ایجاد کرد.
البته سایر شرکتها نیز مشکلاتی داشتند که باعث بدبینی شد. به عنوان مثال، pets.com با وجود اینکه پول زیادی را صرف تبلیغات کرد، نتوانست سود مالی قابل توجهی به دست آورد که باعث نگرانی سرمایه گذاران آن شد.
روز به روز بر تعداد کاربران افزوده می شد و بسیاری از شرکت ها توانایی و زیرساخت مناسبی برای پاسخگویی به این کاربران نداشتند که باعث ایجاد احساسات منفی در بین کاربران و سرمایه گذاران شد. آمازون یکی از شرکت هایی بود که با مدیریت صحیح سرمایه توانست زیرساختها را بهبود بخشد و با موفقیت از بحران خارج شد. البته بسیاری از شرکت ها منابع مالی را که به راحتی به دست می آورند هدر دادند، به جای سرمایه گذاری در زیرساخت ها و پیشبرد اهداف شرکت، منابع مالی را صرف کارهای دیگری از جمله تفریح و … کردند.
علاوه بر همه این مشکلات، رکود بازار ژاپن در سال ۲۰۰۲ که بازیگر مهمی در تکنولوژی بود و حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱(20 شهریور 1380) را می توان از عوامل تسریع این کاهش برشمرد.
بسیاری از این شرکتها اهداف جالبی داشتند و در ابتدا می خواستند تغییرات بزرگی ایجاد کنند، اما در نیمه راه گرفتار وسوسههای مختلف شدند و کم کم از هدف خود دور شدند.
آن ایدههای جالب با ناپدید شدن این شرکتها از بین نرفتند، بسیاری از آن ایدهها سالها بعد توسط افراد دیگری با استراتژیهای بهتر اجرا شدند. به عنوان مثال، آمازون می تواند ایده Webvan.com را با سرویس Amazon Fresh و اوبر می تواند ایده Kozmo.com را با سرویس Uber Rush پیاده سازی کند.
پس از انتشار اخبار منفی، سرمایه گذاران بیشتر احساس خطر کردند و به تدریج متوجه شدند که سهامی که خریداری کرده اند ارزش قیمتی را که برای آن پرداختهاند ندارد و همین امر منجر به فروش گسترده سهام و آغاز بحران شد. شرکت هایی مانند Pets.com و Webvan.com که در ابتدا تبلیغات زیادی داشتند در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ اعلام ورشکستگی کردند و این خبر شوک بزرگی در بازار ایجاد کرد.
قرارداد ۱۶۴ میلیارد دلاری بین Time Warner و AOL به عنوان یک معامله بد شناخته شد و تأثیرات ناامیدکننده ای بر تایم وارنر داشت. گوگل یکی از شرکت هایی بود که در سال ۱۹۹۸ تاسیس شد. آنها منتظر ماندند تا بازار آرام شود و سپس در ۱۹ آگوست ۲۰۰۴ عمومی شد. شرکتهای دیگری مانند eBay، Amazon و Microsoft نیز از جمله شرکت هایی بودند که توانستند از این بحران جان سالم به در ببرند.
بسیاری از شرکتها در این بحران نابود شدند، اما بسیاری از شرکتها نیز با موفقیت از آن بیرون آمدند و با اتخاذ تصمیمهای بهتر و توسعه استراتژیهای قویتر و پایدارتر به مسیر خود ادامه دادند.
بسیاری از افراد بر این باورند که شرایط کنونی بازار مشابه آن دوران است و از نظر آنها افزایش تعداد استارتآپها نشان از حباب جدید و آینده تیرهای مانند آن سال ها دارد. البته باید به خاطر داشت که در آن زمان اینترنت بستر جدیدی بود، کسبوکارها هنوز پایدار نبودند و حتی شرکتهای بزرگ تکنولوژی مانند امروز قدرتمند نبودند و تکنولوژی هنوز جایگاه مناسب خود را در زندگی پیدا نکرده بود.
زمانی که یک موقعیت بحرانی پیش می آید ممکن است تعدادی از استارتاپ ها و حتی شرکت های نسبتا بزرگ به دلیل اشتباهات خود نابود شوند و دنیای فناوری با چالش هایی روبرو شود اما حضور ابرقدرتهایی مانند آمازون، اپل، گوگل، متا و مایکروسافت و … .، ممکن است عاملی باشد که ثبات را به بازار بازگرداند و همچنین عاملی باشد که سرمایه گذاران را به کل ساختار شک نکند.
باید دانست که قیمت سهام با اخبار بالا و پایین میرود، اما مهمترین نکته داشتن یک استراتژی درست و پایدار برای یک هدف معنادار و مشخص است تا شرکتها بتوانند با اصول درست خود با موفقیت از بحرانها خارج شوند.