شاید همه فکر کنند که ایده ها به صورت خود به خود به ذهن ما می رسند. خب من هم مثل شما فکر می کردم اما، به تازگی وقتی داشتم کتاب "قدرت شروع ناقص" می خوندم، به بخشی رسیدم که عنوانش این بود
ایده های جدید ساختی است
خب اولش فکر کردم قراره شبیه بقیه کتاب های زرد بیاد و به ما چند تا ترفند ساده مثل: تمرکز کنید، فکر کنید، ارام باشید و... رو بگه اما کم کم که مطالبش رو خوندم، برای من جذاب شد
این روش رو جمیز وب یانگ به ما در سال 1940 به صورت یک راهنمای کوتاه معرفی کرد که 5 قدم اصلی مهم داره
1_ ایده های نو، خیلی هم نو نیستند!
ما همیشه فکر می کنیم که ایده های بکر و نو کاملا دست نخورده و به صورت خاص برای ما است. اما نکته ای که جمیز به ما گفته اینه:
ایده های، همان اجزای قدیم هستند فقط با هم ترکیب شده اند و یک شکل جدید دارند
این نکته اصلی، ایده پردازی من تغییر داد. راستش سخت گیری من کمتر شد و حالا راحت تر میتونم به فکر ایده های جدید باشم.(وسواس ام خیلی کمتر شد)
2_اطلاعات خودت رو باز و بازتر کن
برداشت خودم از این بخش این بود که هرچی که بلد هستید رو یک بار دیگه بررسی کنید و مطمئن شوید که از زوایای دیگه به این مسائل فکر کنید
مثلا اگر شما به فتوشاپ مسلط هستید، برید یک یا چند بار دیگه از دید یک مدرس دیگه اون مهارت رو بررسی کنید تا دید باز تری پیدا کنید
3_ بندازش دور
هرچی تو ذهنته رو کلا خالی کن و کار های جدید و هیجان انگیزی رو شروع کن. اجازه بده ذهنت به مسائل از دید دیگه ای نگاه کنه.
4_ و کمی صبر کنید
گاهی پس از استراحت کوتاه، وقتی که ذهنت کامل از اون مسئله دور کردی و دم ساحل نشستی یهو به قول معروف اون چراغ بالای سرت روشن میشه و اون ایده ای که خیلی وقت منتظرش بودی، سر و کله اش پیدا میشه
من شخصا گاهی راه حل و ایده هام وسط شب وقتی خوابم یادم میاد...خنده
5_ یاداشت، یاور همیشگی
یادت باشه که میلیون ها ایده در سراسر دنیا، اجرا نشدن و از یاد رفتن. صرفا بخاطر اینکه آدم ها فکر کردن که اون به راحتی به خاطر می آورند.
این برداشت من از این بخش کتاب بود. امیدوارم برای شما مفید بوده باشه و ازش استفاده کرده باشید.
حتما ریکشن نشون بدید و بهم بگید با کدوم موافقید یا چه نکته دیگه ای جا مونده.
