داشتم توی نت می چرخیدم که ویرگول رو پیدا کردم. ماجرا مال چند ماه قبله. اصلا اسمش جذبم کرد. ویرگول یا همون کامای خودمون کلی طرفدار بین نویسنده ها داره، من که عاشقشم. انقدر دوستش دارم که یه استادی داشتم بهم می گفت چرا نقطه نمیزاری، چرا ویرگول فقط میزاری؟ بهش می گفتم عاشق ویرگولم.
تو دور و زمونه ای که کپشن های اینستاگرام کم اهمیت ترین بخش یه پست تلقی می شن، یه جایی که توش متن ها خونده بشه و یه آدمهایی باشن که اون متن ها رو بخونن و لذت ببرن خیلی میتونه به یه نویسنده کمک کنه، به کسی که میتونه یا میخاد بنویسه یا اینکه میتونه بنویسه و خودش رو نشون بده. اینجور که پیداست ویرگول این وظیفه رو به عهده گرفته و این عالیه.
شروع فعالیتم توی ویرگول رو به همتون تبریک میگم و ازتون میخام که برین کنار تا نفتی نشین. این باید یه افتخار بزرگ برای ویرگول باشه که من دارم توش می نویسم و باید به این بباله. خلاصه تاریخ ویرگول رو باید به قبل و بعد از من تقسیم کنن. همینه که هست.
البته اینم بگم که من خیلی قپی میام. یهو می بینی این اولین و آخرین نوشتم توی ویرگول باشه. ولی امیدوارم اینطور نشه. بای بای!