محمدحسین صادقی
محمدحسین صادقی
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

که همه چیز نسبی است؟

دیروز به این رسیدیم که باید ملاک و معیاری برای ارزشمندی و سنجش ارزشمندی پیدا کرد وگرنه در کل گفت و گو در مورد سوال خکچ (خب که چی؟) بی‌معنا می‌شود. انگاری اصلا کسانی به نسبیت قائل شده‌اند که حال و حوصله حرف زدن و استدلال کردن نداشته‌اند. آمده‌اند همین را بگویند که همه چیز (مطلقا همه چیز) نسبی است و نمی‌توان روی چیزی ارزش‌گذاری کرد. انگار نه انگار همین را در مورد نسبیت هم می‌شوند به کار برد و آن‌وقت می‌شود گفت اگر قبول دارید، پس بگذارید لااقل در مورد این یک مورد، نسبیت نسبی باشد و ما روی آن ارزش بگذاریم و اگر قبول ندارید، بالاخره یک چیز قطعی پیدا کردیم دیگر! بی‌خیال نسبیت شوید. اما باحالی ماجرا اینجاست که دقیقا در همین‌جا از آن‌ها می‌شنویم: هر طور دوست داری فکر کن، تو مختاری این را یا هر چیز دیگری را نسبی بدانی یا اینکه نسبی ندانی! بالاخره همه چیز نسبی است. و دقیقا همینجاست که می‌گویم شاید واقعا حال استدلال کردن و بحث کردن نداشته باشند چون حتی سر نسبیت و استدلال برای حقانیت آن هم کار خاصی نمی‌کنند و اصلا حقانیت چی هست؟

خلاصه که به نظر ما که نه، در واقع باید ملاکی برای ارزشیابی باشد. ملاکی که با آن بسنجیم انگیزه‌ای که برای انجام کاری در نظر گرفته‌ایم و این انگیزه ما را به سمت انجام کار هدایت می‌کند، برنامه ریزی می‌کند، حرکت می‌دهد و در آخر ما را با انجام آن خوشحال می‌کند چقدر ارزشمند است.

بگذارید نوشته دیروز را دقیقا کپی پیست کنم: اما ارزشمندی واقعی چیست؟ پول؟ صرف زمان کمتر؟ انجام کار مفیدتر؟ انجام کار باکیفیت‌تر؟ رفع نیازهای مردم؟ رفع نیازهای خودمان؟ لذت بردن؟ راحتی؟ اطاعت کردن؟ کدام یک ارزشمندی هستند و ملاک واقعی ارزشمندی تلقی می‌شوند؟

پاسخ این است که هیچ کدام از این‌ها ارزش ذاتی ندارند. پول زمانی ارزش پیدا می‌کند که نباشد! وگرنه جایی که پول ریخته و کسی نیست آن را جمع کند پول چه ارزشی پیدا می‌کند؟ یا اگر پول باشد ولی محصول مورد نیاز ما کم‌یاب شود آن وقت پول چه ارزشی دارد؟ انجام کار مفیدتر یعنی چه؟ مفید بودن و نبودن را چه چیزی مشخص می‌کند؟ آیا باید به پول در مورد آن رجوع کرد که آن‌همه سوال در موردش مطرح شد یا اینکه چیز دیگر ملاک آن خواهد بود؟ کیفیت چگونه سنجش می‌شود؟ آیا فقط اینکه با نمونه‌های بی‌کیفیت مقایسه شود کافی است یا کیفیت خودش چیزی است که به خود خودش قابل اندازه گیری و دقت است؟ حالا رفع نیازهای مردم کمی از خواسته‌های انسانی کم می‌کند ولی واقعا چه زمانی این کار ارزشمند است؟ چقدر از نیاز مردم باید رفع شود که کار ارزشمند باشد؟ آیا توافقی برای اینکه چه کارهایی که باعث رفع نیاز می‌شود و ارزشمند است پیش مردم وجود دارد و آیا اساسا چنین توافقی ممکن است؟ نیازهای خودمان مگر تمامی می‌پذیرد؟ همین که نیازها تمام شد دیگر ارزشمندی به پایان می‌رسد یا اینکه ارزشمندی ادامه دارد؟ خیلی از کارها لذت دارد ولی آیا همه این کارها ارزشمند هم هستند؟ حتی اگر این لذت بردن نیازمند ضربه زدن به کسی دیگر باشد بازهم ارزشمندی پیدا می کند؟ راحتی تا کی ارزشمند خواهد بود؟ حتی وقتی راحتی اما به خاطر ضایعه نخاعی روی تخت قرار گرفتی ارزشمند است؟ اینکه طوری کار کنی که اطاعت شوی ارزشمندی می‌آورد؟ یعنی خدا که کار می‌کند ولی وقت‌های زیادی اطاعت نمی‌شود ارزشمند نیست؟

پس کلی سوال می‌شود مطرح کرد! به نظر می‌رسد این‌ها همه نسبی و قراردادی و ساخته دست خود بشر هستند که می‌تواند تغییر کند، برای همین هرچه بگوییم و بنویسیم بازهم نکته‌ای در آن پیدا می‌شود. و آیا باید به حرف نسبی‌ها برگردیم که همه چیز مطلقا نسبی است یا اینکه ملاکی واقعی برای ارزشمندی وجود دارد؟

انگیزشینسبیتنویسندهکار عمیقموفقیت
یک پدر دلسوز و یک همسر فداکار و یک طالب علوم دینی و چندین عنوان دیگر آشنا با اینتر در صفحه‌کلید و دوست‌دار کار حرفه‌ای با کلمات https://rahrahtanz.ir/auther/mohammadhossein-sadeghi/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید